بررسی تاثیر آوازخوان و هم‌نواز آواز بر همدیگر؛ مورد ظلی و مشیرهمایون شهردار

 

https://www.instagram.com/p/CEWGSgBgXsO/

بررسی تاثیر آوازخوان و هم‌نواز آواز بر همدیگر؛ مورد ظلی و مشیرهمایون شهردار

آموزش مجازی آواز
آموزش تحریرها و شیوه‌ی آوازی ظلی توسط علی شیرازی
تلفن هماهنگی ۰۹۳۷۲۲۳۳۶۵۴

#آواز_ایرانی
#موسیقی_اصیل
#نقد_آواز
#موسیقی_اصیل_ایرانی
#آموزش_چهچهه
#تحریر
#چهچهه
#پیانو
#مشیر_همایون_شهردار
#ظلی
#گلهای_رنگارنگ
#شجریان
#ایرج_خواجه_امیری
#علیرضا_افتخاری
#ایرج_بسطامی
#اکبر_گلپایگانی
#همایون_شجریان
#محمدرضا_شجریان
#غلامحسین_بنان
#بنان
#قمر_الملوک_وزیری
#رضا_قلی_میرزا_ظلی
#علی_شیرازی_منتقد_سینما
#فرهنگسرای_ارسباران
#آموزش_آواز
#آموزش_مجازی
#آموزش_تحریر
#علی_شیرازی_خواننده
#آیین_آواز
#علی_شیرازی
@alishiraziava
@chalesh_avaz

خواننده و پژوهشگر موسیقی؛

آواز ایرانی، باغی با گل‌های اندک است

آواز ایرانی، باغی با گل‌های اندک است

تهران- ایرنا- خواننده و مدرس آواز ایرانی خواننده‌زدایی، انحصارطلبی و تبعیض بین شاگردان را از سوی اساتید بزرگ‌ترین علل فقدان آوازخوان تمام‌عیار در موسیقی امروز ایران می‌داند و عرضه آواز را در ایران به باغی تشبیه می‌کند که گل‌های کمی دارد.

مدتی است در عرصه آواز موسیقی ایران شاهد ظهور چهره‌های پرفروغ نیستیم و بهترین خواندگان حال حاضر موسیقی ایران در خوشبینانه‌ترین حالت از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‌کنند. برای یافتن علت این امر سراغ یکی از مدرسان آواز ایران؛ علی شیرازی رفتیم. وی آوازخوان، مدرس آواز و پژوهشگر و پایه‌گذار برنامه‌های تخصصی آموزشی آیین آواز و شب آواز ایرانی و مدتی است تدریس شیوه و تکنیک‌های استاد زنده‌یاد رضاقلی‌میرزاظلی را شروع کرده است. ظلی یکی از بهترین و خوش‌صداترین و تواناترین آوازخوانان دورۀ پهلوی اول بود که آثار مشهوری از او با پیانوی مشیرهمایون شهردار به یادگار مانده است.

ایرنا: چرا مدت‌هاست یک علیرضا افتخاری، ایرج بسطامی یا شهرام ناظری جدیدی ظهور نمی‌کند؟

شیرازی: در سال‌های اول پس از پیروزی انقلاب کسانی به عنوان هنرمند موسیقی و خواننده و آهنگساز نشسته بودند که انگار از اساس منتظر رسیدن چنین توپ باارزشی زیر پای خودشان بودند و بعدها به مرور دیدیم تلاش می‌کنند از این توپ برای خود و فرقۀ بی‌بدیلی که در موسیقی و آواز ساخته بودند گل بسازند که ساختند و تا توانستند از این آب ماهی گرفتند.

ایرنا: ماجرا چه بود؟

شیرازی: کسانی که از حدود سال‌های آخر دهه ۱۳۴۰ و ابتدای دهه ۱۳۵۰ در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی یا گرد نورعلی خان برومند جمع شدند، به زعم خودشان هدفی جز احیای موسیقی دورۀ قاجار نداشتند. آن‌ها نام این هدف را بازگشت به خویشتن گذاشته بودند. هرچند دو طیف سیاسی مطرح آن دوران را شامل می‌شدند.
 

ایرنا: تا اینجا معضلی وجود نداشت، بعدها چه شد؟

شیرازی: تا اینجای کار هیچ ایرادی ندارد و هر کسی می‌تواند با هر سلیقه و فکر و نظری در هر زمینه‌ای مثل هنر موسیقی و آواز به فعالیت مشغول شود. اما کار به اینجا ختم نشد. دوستان نه تنها هدف‌شان  بازگشت و رجوع به گذشتۀ موسیقایی بود که این هم هیچ اشکالی ندارد و ما همیشه روی ریشه‌های‌مان زنده و شاداب می‌مانیم که به گواهی تاریخ، می‌خواستند اثر و نام و نشانی از دیگر سلیقه‌های موسیقایی و آوازی باقی نمانَد.

ایرنا: مشکل از کجا شروع شد؟

شیرازی: مشکل دقیقاً از جایی شروع می‌شود که ندانسته و بی‌حساب و کتاب و بدون در نظر گرفتن جنبه‌های مختلف و گوناگون یک مسئله بخواهیم فکر خود را پیش بریم و به هدف خاص خود برسیم. در یک کلام کاری که دوستان شروع کردند از سر بی‌اطلاعی بود. مثلاً من تقریباً مطمئنم آن‌ها نمی‌دانستند حرکتی که در پیش گرفته بودند به نابودی موسیقی و آواز ما خواهد انجامید. البته آن‌ها مقصر صددرصد نبودند و ما نیز دنبال مقصر نمی‌گردیم. بخش مهمی از این رخداد غم‌انگیز یعنی رکود موسیقی و آواز ملی ما به سبب وقوع حوادث سیاسی و اجتماعی بود و البته شاید بخش مهمتر آن که فنی و تخصصی و مربوط به جامعه موسیقی بود سررشته‌اش در دست این دوستان قرار داشت.

ایرنا: چگونه ممکن است؟ مگر آن‌ها چه اهرم‌هایی در دست داشتند و اصلاً چه کردند که به قول شما به شرایط امروز رسیدیم؟

شیرازی: مثالی می‌زنم؛ مگر موسیقی پاپ در ایران بعد از انقلاب تا دو دهه ممنوع نبود؟ مگر رفع محدودیت و ممنوعیت برای خوانندگان پاپ از نوروز ۱۳۷۷ با ورود و معرفی بدل‌های خوانندگان پاپ خارج‌نشین توسط صدا و سیما صورت نگرفت و در ادامه نیز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به آلبوم‌ها و کنسرت‌های این بدل‌کارها مجوز نداد؟ دیدیم در ادامه بسیاری خوانندگان جوان نورسیده و مستعد پشت درهای صدا و سیما و وزارت ارشاد ماندند. اما خیلی از همین افراد بیکار ننشستند و به شکل زیرزمینی اثر تولید کردند و از طریق اینترنت و بلوتوث‌ گوشی‌های موبایل دهه ۱۳۸۰ صدای خود را به مردم رساندند. خود ما اولین بار صداهای محسن چاووشی، محسن یگانه و بسیاری خوانندگان مشهور این سال‌ها به این صورت شنیدیم.

آواز ایرانی و نبود پویایی

ایرنا: پس مشکل اصلی نبود پویایی موسیقی سنتی بوده؟

شیرازی: اگر موسیقی سنتی ما هم پویا بود و به طور طبیعی در مسیر خود و روی ریل قرار داشت، حداکثر استعدادهای این موسیقی به تدریج از زیرِ زمین به روی آن می‌آمدند. یعنی حتی اگر به آن‌ها مجوز هم داده نمی‌شد باید خودشان کار تولید و منتشر می‌کردند. همچنان که در سال ۱۳۸۸ تا حدی این اتفاق افتاد و در کوران آن حوادث، تعدادی خوانندگان سنتی آثاری را مخفیانه تولید و روانۀ فضای مجازی کردند. پس یک جای کار ایراد دارد که اصلاً کسی به جز این سال‌ها که عرضۀ معدودی آواز و تصنیف از طریق فضای مجازی و فارغ از مسیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیما به راه افتاده در تمام آن سه دهه و اندی به فکر تولید و انتشار نبود. در واقع موسیقی آوازی ما به جز مناسبات قانونی و رسانه‌ای این دو نهاد از درون تهی شده و فاقد اعتماد به نفس بود. 


ایرنا: چرا و چگونه؟

شیرازی: وقتی هنرمندان موسیقی و آواز به دو دستۀ خانه‌نشین و فعال و باقی‌مانده توی گود تقسیم شدند، باقی‌مانده‌ها فقط به تولید آثار جدید فکر نکردند. بلکه بعضاً در فکر نابودی و به پستو راندن کامل موسیقی‌دانان قبل از انقلاب نیز بودند. یعنی سر کلاس‌های‌شان حدود نیمی از زمان را صرف آموزش درس به شاگردان می‌کردند و نیمی دیگر یا بیشتر از آن را هم به تخطئه کار هنرمندان و خوانندگان موسیقی قبل از انقلاب می‌پرداختند.

مثلاً دوست خواننده‌ای که شاگرد یکی از استادان مشهور ردیف بوده می‌گوید همان سال‌های ۱۳۵۸ و بعد که به کلاس ایشان رفته بودم روزی جوان تازه‌واردی به کلاس آمد و وقتی نوبت به تست صدای او رسید و خواند، چون صدایش متأثر از ایرج و گلپا (اکبر گلپایگانی) بود استاد با عتاب به او گفت چه کسی به تو گفته می‌توانی خواننده شوی؟ برو و دیگر این جور جاها پیدایت نشود. خود من هم در دهه‌های بعدی عین این جمله را از زبان استادان دیگری در موقعیت‌های مشابه به طور مستقیم و غیرمستقیم خطاب به کسانی که اینگونه می‌خواندند دیده یا از زبان راویانی که آنجا حاضر بودند شنیده‌ام. 

تبعیض بین شاگردان
ایرنا: تلویحی به تبعیض اشاره دارید؟

شیرازی: درواقع این عزیزان به جای اینکه فقط سرشان به کار خودشان که آموختن، آموزاندن، اجرا و تولید اثر در موسیقی و آواز باشد گرم باشد، شاید بیش از این‌ها متوجه این بودند که چه کسی باید بخواند و چه کسی نباید بخواند. به این ترتیب وقتی کسانی مثل علیرضا افتخاری و ایرج بسطامی ظهور می‌کردند که برتری‌ها و توانایی‌های آشکاری در تکنیک و اجرای تصنیف و آواز داشتند، هنرشان از جانب این گروه تقریباً نادیده گرفته شد. مدام در کلاس‌ها و مصاحبه‌ها یا سخنرانی‌ها و مجامع عمومی نادیده گرفته و بعضاً حتی تحقیر هم شدند. چرا؟ فقط چون سلیقه آن‌ها با ما جور نبود. من بارها در همین جمع‌ها و محفل‌های موسیقایی و آوازی شنیدم که افتخاری اگر تکنیک خوبی می‌داشت یا مثلاً ایرج خواجه امیری اگر فقط یک صدای صرف نبود چنین و چنان می‌کرد. در حالی که تکنیک افتخاری و ایرج‌ها و بسطامی‌ها (ایرج بسطامی) حتی بین آوازخوانان تاریخ ۱۱۵ سالۀ ضبط موسیقی ایرانی زبانزد و منحصر به فرد است. یعنی حتی متأسفانه این عزیزان حالا یا از روی ناآگاهی یا خدای ناکرده دور از خیرخواهی چنین مطالبی را بر زبان می‌راندند. وقتی هنری به بزرگی آواز را از گذشتۀ خود دور نگه دارید و تاریخ را از روزی که دوست دارید بنویسید و منتشر کنید و از آن بدتر نمادهای زنده و فعال این هنر مثل ایرج خواجه امیری و افتخاری و خدابیامرز بسطامی را (تا روزی که زنده بود) کوچک بشمارید می‌خواهید برای این هنر اتفاق‌های خوبی هم بیفتد؟

اشتباهی که حسین علیزاده دارد

ایرنا: آیا در آواز ایران خواننده‌سالاری داریم؟

شیرازی: به نظرم این بحث‌ها را برای توجیه کارهایی که می‌کردند به راه انداختند. استادی مثل حسین علیزاده از چند دهه قبل معتقد بود صدای خواننده فقط بخشی از صدای ارکستر است. به نظرم این نگاه صددرصد غلط است و به هیچ وجه درباره موسیقی ایرانی که آوازمحور و خواننده‌محور است صدق نمی‌کند. علیزاده عادت داشت مثلاً برای موسیقی فیلم‌هایش تعدادی از مطرح‌ترین نام‌های آوازی آن سال‌ها را در استودیو جمع می‌کرد و چند تحریر یا به قول خودش آوا از آن‌ها ضبط می‌کرد. بعد هم اسم همگی را توی یک کادر در تیتراژ فیلم و کاور آلبوم می‌آورد و تمام.

به‌تدریج دیدیم نام آهنگسازها و سرپرستان گروه بالای اسم خواننده آمد. حتی دیدیم تصویر آهنگساز در صفحه اول طرح جلد آلبوم و عکس خواننده هم در صفحه دوم آن قرار گرفت. حالا چه کسی و با چه زبانی می‌تواند به این دوستان حالی کند که این کار، خواننده‌زدایی است و خواننده‌زدایی که چند دهه است به اسم مبارزه با خواننده‌سالاری دارد از سوی بقیه اهالی موسیقی ایرانی علیه خوانندگان صورت می‌گیرد این هنر را به این حال و روز دچار کرده است.

همه ما کنسرت‌ها و اجراهای بی‌کلام را دیده‌ایم که چگونه حوصلۀ بیشتر مخاطبان موقع تماشای آن‌ها سر می‌رود. درست وقتی خواننده شروع به خواندن می‌کند همه به وجد می‌آیند و گاه شروع به هم‌خوانی با او می‌کنند. خب این طبیعت موسیقی و فرهنگ ماست.

مگر کسی می‌تواند بدون هزینۀ سنگین، این فرهنگ را تغییر دهد؟ مگر تکنوازی سازهای ایرانی چه ایرادی داشت که یک‌شبه تصمیم گرفتید به کلی خواننده را از موسیقی ایرانی حذف کنید؟ مگر (حسن) کسایی و (جلیل) شهناز و (پرویز) یاحقی و (فرهنگ) شریف سوپراستارهای رادیو نبودند که مردم هر روز و هر شب دقایقی را پای شنیدن ساز آن‌ها می‌گذراندند؟ حالا چطور؟ کدام هنرمند تکنوازی را می‌شناسیم که بتواند آنگونه دل‌ مردم را ببرد؟ تقریباً هیچ‌کس.

 

امیدواری مشروط به آینده

ایرنا: اوضاع آینده و دست کم آیندۀ نزدیک را چطور می‌بینید؟

شیرازی: با اینکه در بسیاری کلاس‌های آواز همچنان تقلید است که ترویج می‌شود؛ خوشبختانه فضای مجازی در دهه ۱۳۹۰ کار خود را کرده، یعنی هم باعث بازشنیدن آثار آوازخوانان پیش از انقلاب شده و هم صداهای شاداب و تازه‌ای در حال معرفی شدن هستند. اینگونه می‌توان به آینده امیدوار بود. 


ایرنا: برای همین شما هم شیوۀ آوازی استاد زنده‌یاد رضاقلی‌میرزاظلی را رسماً آغاز کردید.

شیرازی: صدای ظلی بر خلاف صدا و شیوۀ مرسوم و رایج، صدایی است برانگیزاننده و راهبر هنرجویان مستعد و تشنۀ آموختن آواز صحیح. صدا و شیوۀ ظلی به سرچشمۀ آواز ایرانی وصل است. بنابراین رهرو این شیوه می‌تواند با تکیه زدن بر این صدا و شیوه به سرچشمه وصل شود.

شرطش هم این است که یک بار دیگر از این سوی بام نیفتیم. در آواز، کسی را بت نسازیم. فقط حواس‌مان به تکنیک‌ها باشد و آن‌ها را به کمک معلم آواز به رنگ امکانات و حنجره و صدای خودمان دربیاوریم. به نظرم با این اتفاق‌های هرچند کوچک می‌توان به آینده و به قول شما آیندۀ نزدیک دلخوش و امیدوار باد. به امید باروری هنر موسیقی و آواز ملی‌مان در این دیار.

https://www.irna.ir/news/83904183/%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%BA%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%DA%AF%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%A9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

پاسخی به پرسشِ «چرا شیوه‌های آوازی متعدد در ایران وجود ندارد؟»

آواز خواندن با طناب پوسیده‌ی تقلید

علی شیرازی

[ علی شیرازی - آوازخوان و آوازپژوه ]


قرار است در این نوشتار کوتاه و محدود پیش رو، در مقام پاسخ به این پرسش مهم (اما) تکراری بربیایم که «چرا شیوه‌های آوازی متعددی در ایران وجود ندارد؟».

«حقیقت» آن است که از قضا شیوه‌هایی هم در آوازِ کم‌جان و بی‌رونقِ این سال‌ها وجود دارند و نفس می‌کشند اما «واقعیت» این است که پنداری ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا فقط یک شیوه بمانَد و دیده شود. همین چند سال پیش وقتی داشتم با یکی از مسئولان واحد موسیقی صدا و سیما درباره ارائه و سپس تصویب یک تصنیف با صدای خودم صحبت می‌کردم -که بعد هم تصویب شد و به کنداکتور پخش راه پیدا کرد- با او در میان گذاشتم که به ازای هر تصنیف و ترانه، فرصت بدهد (بدهند) یک قطعه آواز هم ضبط کنم. او پاسخی غم‌انگیز و در عین حال گویای وضع موجود به من داد:

«آواز، کم پخش می‌کنیم. همان شکل محدود پخش هم به ساعت‌های کم‌شنونده مانند نیمه‌شب‌ها اختصاص دارد. از آن مهم‌تر اینکه صدا و سیما فقط از خوانندگان مشهورتر آواز پخش می‌کند.»

منظورش هم این چند خواننده‌ای است که شنونده موقع پخش صدای آن‌ها در تشخیص درست و دقیق نام‌شان دچار سردرگمی می‌شود؛ از بس که همگی شبیه به هم می‌خوانند.

پرسیدم: «خب چرا فقط همین چند نفر؟!» بعد سعی کردم به شیوه خودم که سال‌ها است درباره آواز می‌نویسم و گاهی هم سخن می‌گویم، او را متوجه جایگاه رفیع این هنر بکنم. فایده نداشت! گفت: «آواز، مخاطب ندارد. این تصنیفی هم که شما خوانده‌ای فاخر هست ولی سعی کن کارهای بعدی‌ات شاد و ریتمیک باشد تا بیشتر به کنداکتور پخش راه پیدا کند. امروز برای مردم، نه آواز جاذبه‌ای دارد و نه این تصنیف‌های فاخر، فقط شاد!»

راستش با تصویب و تأیید آن تصنیف، حالا که -پس از سال‌ها خواندن- توانسته بودم به زعم خودم، از سدی محکم عبور و به رسانه راهی بیابم، امیدوار بودم به همین ترتیب، سالی چند آواز جدید لابه‌لای کارهای ارکستری و تصنیفی بخوانم و برای پخش به رادیو و تلویزیون بدهم. با این برخورد هم -با اینکه حسابی توی ذوقم خورده بود- باز هم کوشیدم با دلایلی که می‌آورم، آن مسئول را قانع کنم. گفتم: «خب شاید آوازهایی که این عزیزان می‌خوانند جاذبه‌ای نداشته باشد؛ باید فرصت بروز به آوازخوان‌های دیگر هم داده شود. این عزیزان همگی یک‌شکل و یکنواخت می‌خوانند.» لازم نمی‌دید که من حرفم را تمام کنم. گفت: «شرایط همین است که به ما گفته‌اند. آواز محدود پخش می‌شود، آن هم از همین چند نفر آدم شناخته‌شده. شما هم به فکر تولید کارهای شاد و جدید باش!»

پس از این مذاکره تلفنی، تا چند روز غمگین و نومید بودم. این، وضعیتِ رسانه‌ای است که خود را «ملی» معرفی می‌کند و -از جمله- باید دغدغه فرهنگ و هنر به‌ویژه شاخۀ مهم آن یعنی موسیقی و آواز ملی و دستگاهی را هم داشته باشد.

***

بهار سال 1394 است. برای راه‌اندازی نخستین نشست از سلسله‌جلسه‌های ماهانۀ «شب آواز ایرانی»، سخت دارم به این در و آن در می‌زنم. از جمله با استادم رضا رضایی‌پایور -که ربع قرن پیش، یک دوره ردیف آوازی را نزد ایشان گذرانده‌ام- مشغول رایزنی با هدف دعوت افراد بیشتری از اهل موسیقی و آواز به نشست هستم. اگر سالن در همان جلسه‌های نخست پر شود، برنامه پا می‌گیرد و با موفقیت به راهش ادامه خواهد داد.

استادم می‌پرسد: «هدفت از راه انداختن این برنامه چیست؟» می‌گویم: «دوست دارم آن‌هایی که متفاوت می‌خوانند و کسی را هم ندارند که پشت‌شان بایستد و از آن‌ها حمایت کند، شناسایی و بعد هم از طریق این برنامه به دیگران بشناسانم.» می‌گوید: «فکر می‌کنی بتوانی چند آوازخوان متفاوت را پیدا کنی؟» می‌گویم: «نمی‌دانم ولی همین‌طوری خودم چند نفری را می‌شناسم. امیدوارم بعدش هم این افراد پیداشان شود و خود را به برنامه معرفی کنند.»

دو سه جلسه می‌گذرد. برنامه دست‌کم در جلب مخاطب موفق عمل می‌کند. رضایی‌پایور نیز به همراه چند استاد و پیشکسوت دیگر همه‌جوره پای من و برنامه می‌ایستند. روزی ایشان از من می‌پرسد: «حالا که چند ماه از برنامه‌ات گذشته و می‌بینی که برخلاف پیش‌بینی تو، سر و کلۀ خواننده‌های چندان متفاوتی پیدا نشده...» درست می‌گوید اما من امیدم را از دست نمی‌دهم. در برنامه‌های بعدی، چند صدای نسبتاً متفاوت به برنامه می‌آیند و خوب هم می‌خوانند. امیدهایی به وجود می‌آید اما برگزارکنندۀ رسمی نشست، تداوم حضور مرا تاب نمی‌آورَد. نومیدتر از همیشه مجبور به کناره‌گیری می‌شوم. حیف شد، صداهای متفاوت داشتند کشف می‌شدندها...!

***

چند ماهی به این در و آن در می‌زنم. شهرام صارمی و فرهنگسرای ارسباران پناهم می‌شوند و مرهم زخم‌های آوازی‌مان در مسیر برافروختن دوبارۀ تنور آواز ایرانی. «آیین آواز» شکل می‌گیرد؛ به لطف مدیریت شهرام بر موسیقی آنجا و اعتبار مجموعه. اعتماد اهل موسیقی و آواز هم بر شانۀ من سنگینی می‌کند و برنامه، ققنوس‌وار بر خاکستر «شب آواز» شعله می‌کشد. صداهای متفاوت، بیش از همیشه یکی‌یکی از راه می‌رسند. حالا دست‌مان حسابی پر است. یکی دو بار در میانه‌های برنامه بغض می‌ترکانم که این‌همه صدای خوب تا حالا کجا بوده‌اند؟ سیدرضا طباطبایی، محمدتقی سعیدی، امیر مداح، مرتضی غزنوی، محمد ملاآقایی، مسعود مظلوم، علی‌اصغر فروزان‌‎فر، احمد بیرانوند، سروش فیروزیان، امیرمهدی زمانی و...

خیلی‌های دیگر هم هستند. از همۀ سنین و در همۀ سطوح آوازی: استاد، مدرس، هنرجو، خواننده و... همگی هم زحمت کشیده‌اند. برخی از این عزیزان و اسم‌هایی که از قلم افتاده‌اند، حتی چند آلبوم منتشر و کنسرت هم برگزار کرده‌اند. پس چرا تا حالا صدای‌شان به جایی نرسیده است؟! چرا حتی اهل موسیقی هم بعضی از این نام‌ها را نشنیده‌اند. مگر آواز، هنر ملی و باعث افتخار ما نیست؟ مگر این عزیزان برای بالندگی این هنر تلاش نکرده و بعضی‌شان (طباطبایی، سعیدی، مداح، غزنوی، ملاآقایی و مظلوم) عمری را پای این کار نگذاشته‌اند؟

***

میخ‌های آماده کردنِ تابوت برای پیکر نیمه‌جان موسیقی و آواز ملی ما، از حدود ۵ دهه قبل، توسط عده‌ای با گرایشات سیاسی زده شد. هنوز خیلی مانده بود به انقلاب. این عده با اشتهایی عجیب و غریب، تقریباً تیول تمام عرصه فرهنگ و هنر را در دست داشت. طرفه آنکه مدیرانی هم در سیستم دولتی فرهنگ و هنر و رادیو و تلویزیون، جا خوش کرده به «حفظ و اشاعه»ی منویات ایدئولوژیک حزبی و سیاسی‌شان مشغول بودند. خلاصه، شهر فرنگی بود!

موقعیت خوانندگان مجموعه برنامه‌های رادیویی «گل‌ها» آن‌قدر میان عام و خاص محکم بود که حتی با رونق موسیقی پاپ محبوب جوانان نیز کسی از آن دل نمی‌کَنَد. آری، لقمه چرب‌تر از آنی است که قیدش را بزنی! حسابش را بکنید، این شهرت و محبوبیت می‌تواند در خدمت ما باشد و به وقتش همه‌جوره به کارمان بیاید. این‌گونه هم می‌شود. راهیابی به مدیریت مجموعه برنامه‌های «گل‌ها» و اصلاً مدیریت موسیقی رادیو، حضور در جشن هنر شیراز، راه‌اندازی برنامه رادیویی «گلچین هفته»همه و همه کارساز می‌افتند و دانشکده هنرهای زیبا هم که مثل بسیاری از نهادهای دانشگاهی وقت در تیول همین عده است.

امکاناتی غبطه‌برانگیز که در آن بزنگاه تاریخی و حتی برهه‌های بعدی و بعدی هم می‌توانست به بالندگی موسیقی ملی و آواز ما و در نتیجه، ایجاد اتحاد و همدلی میان صاحبان همه سلیقه‌ها بینجامد؛ اما شد آن‌چه نباید می‌شد و انواع برچسب‌ها بود که روانۀ نام و چهرۀ پرچم‌داران اصلی میدان موسیقی (مشخصاً رادیو ایران که بسیار پرطرفدار و دارای نفوذ در میان مردم بود) شد.

اوج‌گیری انقلاب و مشارکت گروهِ نزدیک به تفکرِ در حال رشد و میدان‌داری تدریجی عرصه موسیقی در یک دهه‌ی منتهی به 1357 در این رخداد تاریخی، به همراه بایکوت یک‌شبۀ تمامی چهره‌هایی که ممکن بود مردم را به یاد پیش از انقلاب بیندازند هم به کلی فضا را بست و آن نام‌های موسیقایی و آوازی بعضاً حتی تا دم مرگ نیز ممنوعه به حساب می‌آمدند. در تمام آن سال‌ها و دهه‌ها هم فقط یک مدل و شیوه در آواز و موسیقی، تبلیغ و تمجید می‌شد و جوانان علاقه‌مند هم بدان راه تمشیت می‌شدند.

***

آواز پس از انقلاب میدانی با قهرمانی تک‌نفره و ابدی بود که البته ابدی نماند. مدیحه‌سرایان و هواخواهانِ پهلوان زنده، آن‌چنان در وصف طلایه‌دارشان سنگ‌تمام گذاشتند که گویی آواز ایرانی را هیچ‌گاه چنین شکوه و بالندگی‌ای نبوده است! حتی غیب‌گویی کردند که ۲۰۰ سال آینده هم آواز، چنین صدایی را به خود نخواهد دید؛ حال آنکه غیب‌گویی فقط کار ساده‌اندیشان است و بس. مگر کسی فکرش را می‌کرد که نفت (طلای سیاه) روزگاری به هر بشکه، منفی ۴۰ دلار برسد و سوداگرانش را به خاک سیاه بنشانَد؟

باری، روزها، هفته‌ها، ماه‌ها، سال‌ها و دهه‌ها از پی هم گذشتند و محصولات این شیوه آوازی، یکی پس از دیگری در بازنمایی صدای طلایه‌دار کوشیدند. هر روز که گذشت، آواز یتیم‌تر و بی‌کس‌تر از همیشه رخ نشان داد و اینان دم از اعتلای آواز زدند؛ در حالی که نمی‌شد صدای استاد را از شاگرد و پدر را از پسر تشخیص داد. یعنی آواز ما -در واقع آوازی که آن‌ها برای این سال‌ها و دهه‌های ما تدارک دیده بودند- به روزی دچار شد که خواننده‌اش موجودیت نداشت و اسمی را نمی‌شد در پس یک صدا تشخیص داد و به او دل بست. اما این گروه هم پا پس نکشیدند و هرچه بیشتر در سربرآوردن خویش و مدل ابتر خوانندگی‌شان کوشیدند. در حالی که شام و ناهاری در کار نبود و تا دل‌تان بخواهد، آفتابه و لگن خودنمایی می‌کرد.

تکنیک فلان خواننده را به سخره گرفتند؛ در حالی که از قضا، او در تکنیک برترین بود. داشتن صدا را در خوانندگی علی‌حده حساب کردند؛ در حالی که صدای خوش، صورتی است بر سیرت والای آواز.

و این‌گونه به امروز رسیدیم که کاش نمی‌رسیدیم.

کاش لااقل لَختی هم که شده، با چشمان باز بر آیینۀ صدای خویش می‌نگریستند. کاش با طناب پوسیدۀ تقلید و خواندن به زور تبلیغ، بالا نمی‌رفتند. کاش مجالی هم به دیگری و دیگران می‌دادند. کاش..

منبع: 

موسیقی ما

نویسنده:

تاریخ انتشار : یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 - 20:07

خواننده موسیقی ایران: رواج تقلید در آموزش آواز، آغاز ابتذال است

در آواز بجای تقلید باید به فرم توجه کرد

 رواج تقلید در آموزش آواز آغاز ابتذال است

تهران- ایرنا- خواننده موسیقی ایران ضمن انتقاد از شیوه‌های مرسوم آموزش آواز در موسیقی ایران، گفت: امروزه اکثر شیوه‌های آموزشی آواز تقلیدی از یک شیوه که در آن توجه چندانی به مقوله فرم آوازی نشده و در عوض از هنرجو یک مقلد ساخته است.

علی شیرازی همواره نگاهی منتقدانه به اوضاع آواز معاصر ایرانی داشته است. در عین حال با ارائه مقاله‌های تخصصی و بحث‌های فنی در گوشه و کنار و همچنین راه‌اندازی برنامه‌های فنی و تخصصی همچون آیین آواز به ارائه راهکار برای برون‌رفت از وضع موجود نیز اندیشیده و در برخی از موارد هم بصورت علنی و رسمی زبان به انتقاد گشوده و مدعی شده است که امروزه آواز ایرانی مبتلا به ابتذال شده است.
خبرنگار فرهنگی ایرنا با این هنرمند موسیقی درباره موضوع فرم در آواز ایرانی و اوضاع و احوال آواز ایرانی در سال‌ها و دهه‌های اخیر نیز به بحث، گفت و شنود نشسته‌ که می‌خوانید:

ایرنا: اخیرا بسیار منتقدانه با مقوله آواز در ایران برخورد داشتید و این هنر را مبتلا به ابتذال دانستید، چرا؟

شیرازی: خُب شاید دلیل مهمش این است که دیگر نا و نفسی برای این هنر نمانده است. حسابش را بکنید آوازی که تا چند دهه پیش در زندگی مردم جاری بود حالا تقریباً از زندگی‌شان حذف شده است. در حالی که هر از گاه وقتی اینجا و آنجا آوازی اجرا می‌شود گاهی استقبال خوب مردم را هم می‌بینیم. درست شب یلدای دو سال قبل من به همراه گروه موسیقی‌ام برای اجرای برنامه به یکی از معتبرترین دانشکده‌های پزشکی پایتخت دعوت شده بودم. آنجا پر بود از جوانان مشتاق و آینده‌دار که برای برگزاری جشن کنار هم جمع شده بودند. وقتی روی صحنه رفتیم، طبق روال همیشگی‌ام سه چهار بیت آواز خواندم. آوازم در دستگاه ماهور اجرا شد. بعد هم به ضرورت جشن فرخندۀ آن شب کوشیدم چند تصنیف سنگین و شاد بخوانم. خلاصه برنامه خوبی شد و استقبال دختران و پسران دانشجو فوق‌العاده بود.
در این چند ساله، بخصوص  هر وقت این طرف و آن طرف می‌خواهیم اجرای موسیقی بکنیم، غریب و آشنا به غلط می‌گویند که مردم دیگر حوصلۀ آواز شنیدن را ندارند. اما بدرستی بیان نشده که مردم، حوصلۀ شنیدن چگونه آوازی را ندارند؟

ایرنا: مردم، حوصلۀ شنیدن چگونه آوازی را ندارند؟

شیرازی: این قصه سر دراز دارد. خب باید ببینیم چه جور آوازی در این چند دهه و بخصوص چند سالۀ اخیر عرضه شده که مردم را دلزده کرده است؟
اگر به خروجی کلاس‌های آوازمان نگاه کنیم، صدای بیشتر هنرجویانی که به عنوان خواننده پس از خروج از این کلاس‌ها به فعالیت مشغول می‌شوند تقلیدی و تکراری است. اما با تعجب می‌بینیم که متأسفانه مدرسان این کلاس‌ها با اصرار به روش قبلی خود ادامه می‌دهند.
سؤال من از این مدرسان گرامی این است که آیا هیچ وقت به نظارۀ حاصل کار خودشان نشسته‌اند؟ آیا همه همّ و غم‌شان این است که صداهایی کم‌جان و بی‌حس و حال تربیت کنند که شنیدن‌ این صداها کمترین اثری را در شنونده نگذارد و حتی او را دلزده کند و بدتر از آن اینکه شنونده را به صدای خوانندگان سبک‌های دیگر متمایل کند؟
این جور نگاه کردن به مقوله تربیت هنرجو از سوی این مدرسان به نظرم چیزی جز ابتذال نیست. تازه، کار به اینجا هم ختم نمی‌شود. برخی از همین مدرسان در معدود جشنواره‌های موسیقی کشور، صاحبان همین صداها را به عنوان خوانندگان برتر برمی‌گزینند و اینجا و آنجا هم از صداهای‌شان تعریف می‌کنند.

ایرنا: قدری درباره این مشکلات واین صداها توضیح دهید.
شیرازی: بیشتر این صداها برآمده از کلاس‌هایی هستند که به روش‌های قدیمی و نخ‌نما هنرجو را تربیت می‌کنند. خودِ معلم دانسته‌هایی محدود حداکثر در زمینه ردیف آوازی دارد که در دو سه دهۀ اخیر مبحث صداسازی هم به آن اضافه شده است. درکل از این دو ظرف که مظروفی معیّن دارد چیزی بیش از این هنرجویان فعلی بیرون نخواهد آمد.
صداها باریک و به دور از آن حجم مفیدی هستند که صدای هر انسان می‌تواند داشته باشد. بنابراین در تولید صدا به شکل طبیعی دچار مشکل می‌شوند. در مرحله بعدی صدایی که باریک و غیرطبیعی باشد در تولید تحریر درست و سالم ناموفق خواهد بود.
از همه بدتر اینکه این کلاس‌ها چیزی جز تقلید به هنرجو نمی‌دهند. در حالی که آواز ایرانی نه در ردیف به تنهایی تعریف شده، نه در تقلید همیشگی.
حقیقت اینجاست که آواز ایرانی در مقولۀ فرم خلاصه می‌شود. کار مدرس آواز نیز ساده‌سازی مفاهیم فرمیک ردیف و تولید صدا و بعد هم طراحی آواز برای خواننده است. یعنی از طریق سادگی در بیان می‌توان هنرجو را با آواز همراه کرد و او را راه برد. تقلید نه تنها به فرم در آواز ایرانی راه ندارد، که حتی هنرجو را از فرم به عنوان طلایی‌ترین بخش از فراگیری و بعد هم اجرای آواز به دور می‌دارد. این هم یک بخش دیگر از تبیین مقولۀ ابتذال آواز.

ایرنا:در مقابل آسیب‌هایی که برشمردید، چاره کار چیست؟
شیرازی:‌ صدا هم مثل میوه باید برسد تا حسابی مزه کند. متأسفانه ما سال‌هاست در حال مصرف میوه‌های کال آواز ایرانی هستیم. وقتی نهایت تلاش یک مدرس آن هم از نوع باسابقه‌اش این است که هنرجوی او فقط ادای استادش یا خودش را دربیاورد نتیجه از پیش معلوم است.
فرقی هم نمی‌کند که صدای استاد شجریان باشد یا کسی دیگر. در واقع استاد شجریان به مدت پنج شش دهه شاید بیش از بسیاری از آوازخوانان تاریخ ۱۱۵ سالۀ ضبط موسیقی در ایران از خودش اثر بجا گذاشته است.
هیچ کپی‌ای نه تنها از اصل بهتر نمی‌شود که حتی با اصل خودش برابری هم نمی‌تواند بکند. اینگونه است که از فرم در آواز ایرانی غافل می‌مانیم و کلاس‌های ما بجای تولید خواننده و آوازخوان به محلی برای تربیت مقلد و کپی‌کار بدل می‌شود. 
این چرخه سال‌هاست در حال تکرار شدن است. از آن طرف هم وقتی هنرجوی بخت‌برگشته مجبور می‌شود صدایی را تقلید کند که از خودش حجم بیشتر یا کمتری دارد و در تحریرها لنگ می‌زند، هاج و واج نزد ما می‌آید و ما هم مرهمی ناکارا و بیهوده به نام صداسازی برایش تجویز می‌کنیم.

ایرنا: مقوله صداسازی مدتی است که بسیار مورد توجه قرار گرفته است.صداسازی دقیقا چیست؟ 
شیرازی: در کلاس صداسازی ما تمرین‌هایی به شاگرد می‌دهیم که به خیال خودمان راحتتر بتواند تقلید کندواین یعنی دور باطل. هنرجویی که باهوش باشد از معلم سؤال می‌کند. معلم هم بجای دادن پاسخ صحیح در واقع گره ای روی گره قبلی می‌زند.
هنرجو می‌گوید زدن این تحریرها که توأم با باریک کردن زورکی صداست برایش سخت و طاقت‌فرساست. آن وقت ما تمرین‌های جدیدتری به او می‌دهیم تا مثلاً بتواند همه چیز صدایش را به همان شکلی که مورد نظر ماست دربیاورد.
در حالی که فقط کافی است بجای تقلید و تکرار به دریای بی‌انتهای فرم نزدیک شویم. در آواز بجای تقلید باید به مقولۀ فرم پرداخت.

ایرنا: فرم در آواز ایرانی چیست؟
شیرازی: فرم در مفهوم کلی، همان چیزی است که نظم را در شعر حافظ و مولوی را به وجود آورده و آن را جاودانه ساخته است.
در حقیقت فرم، همان چیزی است که از دل شعر کهن و کلاسیک فارسی، نیما یوشیج را به ارمغان آورده است.
در آواز ایرانی هم فرم، زاینده و مولد هنرمندی چون استاد غلامحسین بنان بوده است. فرم یک چشمۀ جوشان و همیشه جاری است. نظم و انضباطی که در آثار مختص هر هنری می‌بینیم، فرم را در آن هنر تشکیل می‌دهد. ما اگر به هنرجو بجای آموختن تحریرهای خودمان یا استاد قبلی‌مان، فرم تحریر زدن را بیاموزیم آن وقت هنرجو راه خودش را در آواز پیدا خواهد کرد. همین طور است اگر فرم شعرخوانی را به هنرجو بیاموزیم. در واقع سال‌هاست چرخۀ آموزش آواز در این دیار توی دور تکرار افتاده است. ما به هنرجو فرم نمی‌آموزیم بلکه مُشتی اتود در قالب آواز در فلان دستگاه یا حداکثر در قالب کلیت ردیف به او می‌آموزیم. برون‌داد این رویه هم کاملاً از پیش مشخص است: تقلید و تقلید و تقلید.
فرم یعنی دقت در جزئیاتی که خودش زیرمجموعه برخی کلیات در آواز ایرانی است. کلیات آواز ما را فراگیری ردیف آوازی تشکیل می‌دهد که شامل شناخت دستگاه‌ها و آوازها و گوشه‌هاست. جزئیات آن هم همان چیزهایی است که ذره ذرۀ ساختمان این هنر را شکل داده است. مانند متر آواز، گردش ملودیک، جمله‌بندی تحریر و البته قبل از آن هم لایه‌بندی تحریر، شعرخوانی، آکسان‌بندی، پیانو فورته، حفظ تونالیته و شخصیت صدا در سه نقطۀ بم، میانی و اوج آن و بالاخره طراحی آواز و دیگر موارد. با شناخت یکایک بخش‌ها و جزئیات فرم و سپس کاربردی کردن دانشی که از مقولۀ فرم به دست آورده‌ایم می‌توانیم به یک گنج تمام‌ناشدنی دست پیدا کنیم. شرطش هم این است که از امروز بپذیریم آواز ایرانی با وضعیت فعلی‌اش تقریباً به انتهای خط رسیده است. وقتی نقص را بپذیریم خود به خود به سوی کمال حرکت خواهیم کرد.

ایرنا: یعنی به نظر شما جایگاه بنان در آواز ایرانی هم‌سنگ جایگاه نیما در ادبیات معاصر است؟
شیرازی: بله بنان بی‌شک همان کاری را با این هنر کرد که نیما یوشیج با شعر کرد. پس به جرات می‌توان بنان رانیمای آواز ایرانی دانست.
او بود که به گلپایگانی، شجریان، نادر گلچین و ایرج قدرت و جسارت پرواز و پریدن در آسمان هنر آواز را ارزانی داشت. اگر بنان نمی‌بود، بدون شک این هنرمندان یا در آواز ظهور نمی‌کردند یا اینکه دست کم به گونه‌ای دیگر در این عرصه هنرنمایی می‌کردند. هرچه بود بنایی بود که بنان به درستی گذاشته بود.
بنان صدای آواز مدرن ایرانی بود. اما شوربختانه نامش آنچنان که سزاوارش بوده پاسداری نشد. نام بنان و افکار و آثارش نیز مثل بسیاری دیگر از هنرمندان راستین زیر غبار زمان گم شده و نیازمند غبارزدایی است.

ایرنا: با توجه به صحبتهای شما باید گفت که شما فرم و خلاقیت را بر بسیاری از مقولات دیگر ارجح می‌دانید. با این حساب شما چه جایگاهی برای ردیف به عنوان مهمترین دارایی موسیقی ما در دوشاخۀ ساز و آواز قائل هستید؟
شیرازی: ردیف، نقشۀ راه است. اما آن هم باید آسیب‌شناسی شود. البته نه آسیب‌شناسی خود ردیف، بلکه آسیب‌شناسی پیرامونی‌اش، از نظر مشکلاتی که در این سال‌ها پیرامون ردیف شکل گرفته و به نوبۀ خودش در حال آسیب‌زایی مکرر است.
الان همین دوستان بیش از سه دهه است که دارند چیزی را با عنوان‌هایی مثل ردیف طاهرزاده تدریس می‌کنند. خب تا جایی که من می‌دانم استاد سیدحسین طاهرزاده چیزی به عنوان ردیف از خودش به یادگار نگذاشته است یا حداقل من در طول سه دهه فعالیت در عرصه موسیقی و آواز ایرانی آن را ندیده‌ام.

ایرنا: پس چگونه است که این شیوه امروزه به یکی از مهم ترین شیوه های تدریس آواز تبدیل شده است؟
شیرازی: ماجرا از این قرار است که آقای محمدرضا شجریان سه چهار آوازی را که از استادش زنده‌یاد نورعلی خان برومند به نقل و روایت از طاهرزاده آموخته بوده با آموزه‌هایی تحت تأثیر ردیف آوازی به روایت استاد زنده‌یاد دوامی مخلوط کرده و این وسط، با توجه به توانایی‌ها و فیزیک حنجره خودش در تمام هفت دستگاه و پنج آواز، مطالبی اتود مانند را به شاگردان قدیم خودش آموخته است.
خب اینکه ردیف طاهرزاده نمی‌شود. حداکثر می‌توان آن را شیوۀ استاد شجریان نامید و نباید فراموش کنیم که ایشان در آوازخوانی تحت تأثیر طاهرزاده هم قرار داشته است. خود من در آیین آواز وقتی هنرجوی جوانی برای خواندن روی صحنه به‌ من مراجعه می‌کند، طبیعی است بپرسم به چه شیوه‌ای آواز می‌خوانَد.
خیلی‌های‌شان درجا جواب می‌دهند: طاهرزاده می‌خوانم و منظورشان این است که به شیوه این استاد بزرگ آواز می‌خوانند.
خب اولش آدم خوشحال می‌شود و تصور می‌کند که این جوان‌ها رفته‌اند و از روی صفحه‌های استاد طاهرزاده، آوازهای فاخر ایشان را تمرین و بازخوانی کرده‌اند. ولی به محض اینکه امثال همین هنرجوها دهان باز می‌کنند مشخص می‌شود که شاگردان نسل دوم و سوم استاد شجریان هستند و در واقع نه ادای خود شجریان، که ادای شاگردان نسل‌های بعدی او را درمی‌آورند. یعنی چند دهه است که کار و بار آوازخوانی در این ملک به ادا درآوردن کشیده است. این هم جلوۀ تلخ دیگری از ابتذال است. 

ایرنا: اما نباید تمام روشهای آموزشی قدما و نسلهای قبل را زیر تیغ انتقاد گرفت.
شیرازی: بله. مثلاً کارنامۀ سیدحسین طاهرزاده یکی از نقاط اوج آواز ایرانی است. دقتی که او به مقولۀ فرم در آواز کرد در نوع خودش نقطه عطفی در تاریخ معاصر این هنر بود. همین راه را بنان با شیوه، پسند و سلیقۀ خودش به شکل دیگری ادامه داد و آن صدای فاخر را از خود به یادگار گذاشت. طاهرزاده شاید نخستین کسی بود که به وسیلۀ دستگاه فنوگراف که از دوستش گرفت صدای خود را ضبط می‌کرد و می‌شنید و در تصحیح و ارتقای صدا و آوازش برمی‌آمد. این، چیزی به غیر از توجه به مقولۀ فرم نیست. آن وقت ما سه چهار دهه است که حداکثر دوازده اتود آوازی را داریم به هنرجویان آموزش می‌دهیم و در کنارش هم شبه مهارت‌هایی را به اسم صداسازی چاشنی آن کرده‌ایم. ولی کیست که نداند آواز گرانسنگ ایرانی در این دوازده آواز خلاصه نشده است. آواز ایرانی یعنی ده‌ها شیوه و صدا. یعنی هنرمندان بزرگی که عمری را پای این کار گذاشته‌اند و سر آخر شده‌اند ظلی و قمر و روح‌انگیز. آن وقت ما سال‌هاست به بزرگ‌نمایی یک نام و صدا و شیوه مشغولیم و در حال فروکاستن و کوچک‌سازی هنری به این عظمت به نام آواز ایرانی هستیم.

https://www.irna.ir/news/83773609/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%AA%D9%82%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D8%B0%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

برای نجات آواز ایرانی هنوز دیر نیست

علی شیرازی ـ خواننده و مدرس آوازـ با ایسنا مطرح می‌کند:

 

ابتذال آواز ایرانی

برای نجات آواز ایرانی هنوز دیر نیست

یک خواننده موسیقی ایرانی با اعتقاد بر اینکه «ابتذال آواز، نتیجه قطعی و بی‌بروبرگردِ نقدناشدگی آن است»، در عین حال تاکید می‌کتد که «برای نجات آواز ایرانی هنوز دیر نشده، هنوز فرصت هست، اگر بخواهیم و فقط اندکی همت به خرج دهیم.»

به گزارش ایسنا، علی شیرازی ـ خواننده، مدرس آواز و پژوهشگر موسیقی ـ در مصاحبه‌ای می‌کوشد به اختصار، علل و عوامل ابتذال در آواز را واشکافی و بررسی کند. او همچنین از ابتذال در آموزش آواز سخن می‌گوید و در عین حال راه حل پیشنهادی خود برای رهایی از این امر را برمی‌شمرد.

نقد ناشدگی یکی از دلایل اصلی از بین رفتن اصالت موسیقی ایران

شیرازی در ابتدا درباره با بیان اینکه مدت‌ها است همه از بی‌مخاطبی و کم‌مخاطبیِ این هنر باخبر شده‌اند، در عین حال می‌گوید: بگذریم که این سال‌ها آواز چندانی هم عرضه نمی‌شود. اگر هم آوازی تولید و توسط شبکه‌های اجتماعی محدود و معدودی عرضه شود، رسانه‌های رسمی و مهم از کنار آن به سادگی می‌گذرند و نادیده‌اش می‌گیرند. ریشه اصلی این امر هم ابتذالی است که رسانه‌های رسمی در آن نقش اساسی داشته‌اند.

شیرازی اضافه می‌کند: در پی اشتباه‌های تعمدی و آگاهانه و ناآگاهانه که البته ریشه در چند دهه دارد، عده‌ای جوان در دهه‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ با کلی تبلیغات از سوی گروهی خاص معرفی شدند. بعد به جامعه اینگونه القا شد که این چند نفر، وارثان بر حق آواز ایرانی هستند. در ادامه آن چند جوان با خواندن چند تصنیف به شهرت رسیدند و در گام‌های بعدی به وضوح مشخص شد که آوازخوان نیستند. همین چند خواننده در مراحل بعدیِ ورودشان به بازار، با رویکرد به موسیقی پاپ، مدعی شدند که آواز و تصنیف ایرانی دیگر مخاطب ندارد و این، مغلطه‌ای آشکار بود. ضمن اینکه معرفی‌کنندگان و حامیان آنها در همه حال به حمایت‌شان ادامه دادند. نتیجه این شد که امروز هنر ملی آواز و تصنیف در موسیقی دستگاهی دیگر اصالت گذشته خود را ندارد و حتی نگاه‌ها به آن مانند سابق نیست.

این خواننده درباره تأثیر نقد نشدن روند طی شده آواز در این سال‌ها بیان می‌کند: بن‌بست سختی که در موسیقی و آواز ایرانی با آن برخورد کرده‌ایم نتیجه محتوم نقدناشدگی آن است. در واقع هر قدر به دلایل تاریخی و اجتماعی، جامعه ما با «نقد» بیگانه است، موسیقی و آوازمان که بر پایه روابط «مراد ـ مریدی» و مدح و ستایش بی‌چون و چرای نخبگان و مدرسان و استادان توسط شاگردان، دوستداران‌ و از همه مهمتر رسانه‌ها بنا شده، بسی بیش از سایر ارکان بقیه جامعه با نقد بیگانه است. همین مسأله به طور تاریخی و مزمن باعث شده تا هر مدت و دوره‌ای که سکان موسیقی به دست عده‌ای از هنرمندان می‌افتد و گروهی خاص با اقبال نسبی یا کلی جامعه روبه‌رو می‌شوند، فقط به شنیدن حمد و ستایش عادت کنند و آن را انتظار بکشند و بالطبع، از فرهنگ نقد به دور باشند.

او ادامه می‌دهد: این نقدناشدگی حالا به بدترین شکل خودش را به رخ می‌کشد. مدتی طولانی دیدگاه‌های حزبی، جناحی و ایدئولوژیک نیز همواره و بخصوص در دهه‌های اخیر پشتوانه هنرمندان و خوانندگانی خاص بوده که اصلاً نهادهای رسمی و جناحی اجازه نقد در رسانه‌های تحت مدیریت خودشان به «اینگونه آثار و سازندگان و عواملش» را نداده و نمی‌دهند. حتی دیده‌ایم برخی از کارگزاران این رسانه‌ها از طریق رایزنی، نفوذ و تأثیری که در رسانه‌هایی که با خودشان تفاوت ماهوی دارند فرصت نقد شدن را از آثار تحت‌الحمایه گرفته‌اند.

ویژگی‌ها و مظاهر ابتذال در آواز ایرانی چیست؟

او پاسخ می‌دهد: به راحتی صدایی با بالاترین عیار در خوانندگی را که صدای معیار است و بهترین محمل برای آموختن تکنیک‌های آوازی از دور خارج کردیم. بعد هم دیدیم حلقه‌ای مهم، مفقود شده و خب، هنرجو برای تولید صدا پرسش‌هایی دارد که باید در مقام جواب دادن به آن‌ها برآییم. بنابراین با دست و پا کردن مقوله صداسازی شروع کردیم به تولید صداهای ساختگی و مصنوعی و اسمش را هم صداسازی برای فلان مکتب گذاشتیم. اکنون چند دهه است که ابتذال به بخش آموزش آواز هم سرایت کرده و اصلاً بخش مهمی از مقوله هنر آواز در سال‌ها و دهه‌های بعدش از محل همین آموزش‌های غلط ترویج پیدا کرده است.

این مدرس آواز سپس اظهار می‌کند: همین که با احتمالی با درصد بسیار بالا بتوان کیفیت و لحن صدای کسی را که تا حالا صدایش را نشنیده‌ای تنها با دانستن نام استادش پیش‌بینی کنی، عین ابتذال است. مگر می‌شود از تکنیک در آواز حرف بزنیم و اسمی از بنان نیاوریم؟ اوج تکنیک توأم با گرمی و لطافت و حفظ وحدت تونالیته در سه جای مختلف صدا یعنی بم، میانه و اوج خواندن را در بنان می‌بینیم. قدرت شعرخوانی بنان هم که بی‌نیاز از گفتن است و به همگان اثبات شده است. آن وقت ما فقط دودستی بچسبیم به یک شیوه که پس از چند دهه همه چیزش نخ‌نما شده و مدام بخواهیم شیره آن را بدوشیم در حالی که نا و نفسی به آن نمانده است. تعجب من از برخی دوستان مدرس و مروج این شیوه غالب است، اینکه به چه چیزی دلخوش کرده‌اند که جلوی تداوم این مسیر اشتباه را نمی‌گیرند؟ حالا که دیگر همه چیز آشکار شده و چیزی بر کسی پنهان نیست.

او بیان می‌کند که «شعرخوانی غلط همراه با غلط‌های گفتاری ـ دکلاماسیون نادرست ـ و نیز غلط‌های نحوی که ناشی از بی‌سوادی یا کم‌اطلاعی ادبی است. اینکه موقع خواندن توجه نمی‌کنیم که دوستی در فلان مصراع از فلان بیت حافظ چگونه باید تلفظ شود. آیا «یا»ی آخر آن یای وحدت است به معنی یک دوست؟ یا منظور حافظ دوستی به معنای دوست داشتن و محبت کردن بوده است. نگاه پیش پاافتاده به مقوله شعر به عنوان یکی از دو بال پرواز در آواز ایرانی متأسفانه مسأله‌ای دامنه‌دار بوده است. همچنین است ارائه آهنگ گفتاری غلط که نمونه‌اش را در تلفظ کلمه دوستی عرض کردم. متأسفانه دوستان سال‌هاست که دانسته یا نادانسته هنر گران‌سنگ آواز را کوچک شمرده و کوچک جلوه داده‌اند.»

شیرازی از تقلیل دادن و فرو کاستن آواز به یک جمع و یک سلیقه محدود سخن می‌گوید و اضافه می‌کند: وقتی یک شاخه از درخت تنومند موسیقی و آواز را بخواهیم کلیت و تمام آن جلوه دهیم خود به خود وارد امر مبتذل و وادی ابتذال شده‌ایم. مدام باید برای اثبات دروغی که به خود گفته‌ایم دروغ‌های جدیدی دست و پا کنیم و به خورد خودمان بدهیم. وقتی هم دروغ خودمان را باور کنیم درصدد ترویج آن برمی‌آییم. مگر یک شاخه را چقدر می‌توان بزرگ جلوه داد؟ شک نکنید که یک علت مهم سقوط امروز آواز، آویختن به شاخه‌ای بوده که تمام موسیقی و آوازمان را به زور بارِ آن کرده‌اند. مگر یک شاخه چقدر توان و تحمل دارد که سنگینی بار یک درخت ریشه‌دار را تاب بیاورد؟

نادیده گرفتن هنر گران‌سنگ تصنیف‌سازی

او این بار اینگونه شروع می‌کند: این مشکلات در مرحله بعدی نادیده گرفتن هنر گران‌سنگ تصنیف‌سازی و تصنیف‌خوانی است. وقتی هم که ناتوانی ما در ارائه درست تصنیف روشن شد، بهانه‌تراشی‌های مد روز و رویکرد به پاپ‌خوانی در حالی که در اصل خود این آقایان توی گود این‌کاره نبوده‌اند. اصل این انحراف هم از روزی شروع شد که تصنیف و ترانه‌خوانی را دست کم گرفتیم؛ یعنی بر اساس باوری غلط می‌گفتند فلانی، شما که آواز خواندن برایت سخت است بهتر است تصنیف و ترانه اجرا کنی که مشتری بیشتری هم دارد. در حالی که ارائه برخی تحریرهای تصنیفی از تحریرهای آوازی هم سخت‌تر و تکنیکی‌تر است. نمونه‌اش تحریرهای «من از روز ازل» و «کاروان» با صدای استاد بنان و برخی تحریرهای تصنیفی ایرج، گلپایگانی، افتخاری و بسطامی است.

شیرازی اضافه می‌کند: نوع دیگر ابتذال در تدریس آواز هم بسنده کردن به ردیف خوانی و ردیف‌آموزی و غفلت از آموختن هنر خوانندگی است. در حالی که ردیف مهمترین پایه موسیقی ما است؛ چه در ساز و چه در آواز. ولی صرف آموختن آن نوازنده و خواننده تربیت نمی‌کند؛ یعنی ردیف شرط لازم است اما کافی نیست. کوچک و بی‌اهمیت شمردن مقوله زیبایی صدا و تأکید غلط یا دست کم نابسنده بر خوب خواندن. خوب خواندن موقعی در کمال ارائه می‌شود که یک خواننده خوش‌صدا مطلب آوازی، تصنیفی و موسیقایی را بخواند. بقیه، فقط می‌خوانند؛ یعنی همین وضعی که امروز می‌بینیم و چون همین افراد امکانات ماندن را دارند آن وقت برای توجیه خود و بالا کشاندن خودشان می‌گویند که موسیقی ایرانی مخاطب ندارد. در واقع درست هم می‌گویند؛ یعنی آن «موسیقی ایرانی»ای که آنها تبلیغش را می‌کنند و سنگش را به سینه می‌زنند مخاطب ندارد.

او درباره ابتذال در تدریس می‌گوید: یعنی اینکه یک مدرس آواز، تمام دانسته‌های خود را وحی منزل بداند، در تکمیل و تصحیح آن‌ها برنیاید و خاستگاه آوازی خودش و مرادش را بی‌نقص و بری از نقد بداند. این تازه در صورتی است که یک مدرس، صلاحیت تدریس را داشته باشد. اکنون متأسفانه بسیاری از جوانانِ با صداها و شیوه‌های خام و ناپرورده را داریم که بی‌آنکه خود به درستی مراحل آموزش آواز را گذرانده باشند، در فضاهای مجازی و حقیقی به تدریس مشغولند و به تبع آن تمامی نقایص صدا و آواز خود را به هنرجو منتقل می‌کنند. آدم وقتی این به اصطلاح آموزگاران آواز را می‌بیند به این فکر می‌کند که اینان به جای اینکه به فکر تدریس آواز باشند، فقط به فکر مدرس شدن و پول درآوردن و کسب نام از این راه هستند. یعنی به آموزش آواز بیش از هر چیزی به چشم یک حرفه می‌نگرند.

شیرازی ادامه می‌دهد: کار بسیاری از این مدرسان ترویج باریک‌خوانی و مقلدپروری است. طبیعی است که هنرجو وقتی راه درست تولید صدا را که به واقع بهینه‌ترین، در دسترس‌ترین و ساده‌ترین روش تولید صداست نیاموزد همواره در تولید صدایش با مشکل فیزیکی، جسمی و پزشکی و بهداشتی روبه‌رو خواهد بود. در واقع ـ بیشتر ـ کسانی دم از مقوله صداسازی می‌زنند که خودشان هم با تولید صدا مشکل دارند.

او تصریح می‌کند: ابتذال در تدریس به جایی رسیده که هر جوان ناپخته و گاه فاقد شغلی به خودش اجازه می‌دهد در فضای درندشت مجازی دکانی برای خودش راه بیندازد. نمونۀ صداهای ناپخته‌ای را که ادعای تدریس و استادی دارند به راحتی می‌توان در شبکه‌های اجتماعی و کانال‌های این استادان و مدرسان خودخوانده دید. 

«امروز با کوهی از اشکال در جامعه آوازی و موسیقایی‌مان طرفیم. یکی از مهمترین دلایل رکود موسیقی و آواز ما نیز بی‌توجهی به آسیب‌هایش بوده است.

ما با مشتی آدم اشتباهی طرفیم که راه را برای هنرمندان و مدرسان راستین تنگ کرده‌اند. چرا که امروز در نبود فرصت و فضای برابر برای همه آدم‌های بالقوۀ موسیقی و آواز، هر کسی که بیشتر دیده شود خود را به عنوان هنرمند هم جا می‌زند.

ابتذال در آواز و تدریس آن یعنی اینکه هنرجو نداند و نتواند صدایش را سالم به بیرون از دهان هدایت کند. یعنی صدا در گلو و دهان گیر داشته و تولید آن با فشار و انقباض گلو و دهان همراه باشد. حتی می‌بینیم که نادانستگی تکنیک‌ها به فشار بر سر هنرجو که همان خوانندۀ آتی است می‌انجامد. همچنین است بیگانگی با شناختن حجم مفید صدا و رسیدن به تکنیک‌های درست و دقیق ارائه این حجم مفید که در صدای هر شخص با توجه به فیزیک و شکل اندام و سر و سینه او متفاوت است. اصلاً هر کسی حنجره خاص خودش را دارد و به همه نمی‌شود یک نسخه و یک الگو و مدل را تجویز کرد.»

ساختار جزیره‌مانند میان صاحبان و وارثان سبک‌ها

به اعتقاد این پژوهشگر موسیقی «در سال‌های منتهی به امروز ساختار جزیره‌ مانند میان صاحبان و وارثان سبک‌ها و مکتب‌های آواز، از جمله موارد کاسته شدن از اصالت آواز ایرانی است.» او ادامه می‌دهد: متأسفانه هر کدام از باورمندان و دوستداران این مکتب‌ها، سبک‌ها و نام‌های آوازی در اوج تعصب، فقط خود و پیشینیان‌شان را برحق می‌دانند. هر کدام خود را در جزیره تنهایی‌شان در این برهوت دنیای مدرن که هیچکس به هیچکس نیست زندانی کرده‌اند و به خیال خودشان دارند به آواز مطلوب و برتر می‌پردازند.

شیرازی اضافه می‌کند: وقتی می‌گوییم فلان استاد یا خواننده بی‌همتا است که خب هر خواننده‌ای باید بی‌همتا باشد؛ یعنی شبیه کسی نباشد، این اشکالی ایجاد نمی‌کند ولی وقتی هدف از این بزرگ‌نمایی، تحقیر و تخفیف بقیه استادان و هنرمندان باشد ناپسند و مخرب خواهد بود. برخی دیگر هم داشتن صدای زیبا را لازمه آواز خواندن نمی‌بینند، حال حسابش را بکنید فقط همین یک قلم را از آواز کسر کنیم. چه چیزی از آن باقی خواهد ماند؟ از طرفی افرادی هم پای‌بندی به ردیف را چندان لازم نمی‌دانند.

او تصریح می‌کند: کسی حواسش نیست که آواز و موسیقی ایرانی در بدترین دوره حیات خودش در دوران معاصر به سر می‌بَرَد. انگار کسی نمی‌داند که اگر اختلاف‌ها و تعصب‌های خانه‌برانداز را کنار بگذاریم می‌توانیم با همدلی دوباره آواز را روانۀ هر کوی و برزن کنیم و از آن غبارزدایی به عمل آوریم.

«در این میان آنچه جایش به واقع خالی است نگاه واجد حقیقت و واقعیت است. خب معلوم است که داشتن نگاهی حقیقی و واقعی به هر عرصه و زمینه‌ای ـ در اینجا رشته‌های هنری موسیقی و آواز ایرانی ـ نتیجه نقد مدام آن رشته آن هم توسط اهل فن و افرادی به دور از نگاه سلیقه‌ای و متعصب و متصلب خواهد بود. اما راستی راستی چه کسی در این دیار از نقد خوشش می‌آید؟ کیست که فقط خودش را آماده شنیدن مدح و تعریف و ستایش نکرده باشد و با کوچکترین انتقادی نگاه اخم‌آلودش را روانه روح و جسم شخصی که انتقاد کرده نکند؟»

نامهارت چیست؟

او واژه نامهارت برای تبیین و توجیه ابتذال پیشنهاد می‌کند و توضیح می‌دهد: برای توضیح «نامهارت» لازم است قدری درباره چیزهای دیگری توضیح دهم. خب مهارت را که همه می‌دانند و در موسیقی آوازی زمانی است که هنرجو از ابتدا به شکل تئوریک و عملی با آن آشنا شود و در پی کسب آن با بهترین کیفیت ممکن در خودش باشد.

این مدرس آواز در ادامه درباره شبه مهارت می‌گوید: آن است که کسی به شکل ضمنی هنری را دنبال کند. مثلاً همه ما کسانی را می‌شناسیم که در یک رشته واقعاً به مهارت رسیده‌اند. مثلاً دوبلوری در اندازه‌های استاد منوچهر اسماعیلی یا زنده‌یاد ژاله کاظمی. ضمن اینکه همین دو عزیز در رشته‌های دیگری هم گاه و بیگاه فعالیت می‌کردند. از هنر دومی و فرعی می‌توان با عنوان شبه مهارت یاد کرد. ولی نامهارت، مهارتی اشتباهی است که معمولاً شخص ناماهر فقط در اثر تکرار و روزمرّگی به آن رسیده است. یعنی یا در بخش تئوریک یا در بخش عملی و گاه هر دو لنگ می‌زند. فقط اصرارش در تداوم یک کار باعث رسیدن او به مهارت‌هایی ظاهری که حتی شبه مهارت هم نیستند و همان نامهارت‌اند، شده است.

شیرازی ادامه داد: در هنر آواز هم وقتی به شکل طوطی‌وار مطلبی را یاد بگیریم و نخواهیم یا نتوانیم به کُنه آن برسیم، پس از مدتی با انبوهی نامهارت همراه و دمخور خواهیم شد. وقتی هم این نامهارت‌ها را در مسیری توأم با ابتذال به کار بگیریم و به هر شکلی از اقبال نسبی و کلی روبرو شویم، امر بر ما و دوستداران فرضی ما مشتبه می‌شود که ماهر و کاربلدیم. اینگونه است که پس از چند دهه آواز و موسیقی ما اصالت خود را از دست می‌دهد. در واقع تقلید صوری و ظاهری یا همان طوطی‌وار که با تقلید در قالب فرم و تقلید از فرم متفاوت است، نوعی از نامهارت را شکل می‌دهد و نامهارت هم از جمله به خلق محصولات هنر سطحی می‌انجامد. امروز شاهد نوعی از موسیقی پاپ هستیم که با صداهای باریک و غیرطبیعی هنرجویانی که قبلش کوشیده بودند آواز ایرانی بیاموزند و با توجیه نداشتن مخاطب موسیقی آوازی و تصنیفی کوشیده‌اند با زدن نعل وارونه و در اصل، ناتوانی در آن نوع خوانندگی به این نوع موسیقی پاپ رو کنند.

او در پایان درباره راه حل پیشنهادی خود برای این امر گفت: باید آنقدر شجاعت و جسارت داشته باشیم که به نوعی نقد از درون برسیم. از تعصب و فرومایگی در هنر دست برداریم و واقعیت را عریان ببینیم. مطمئن باشید که اگر اهل موسیقی و آواز به همدلی برسند مشکلات رسمی و موانعی که نهادها بر سر راه این هنر گذاشته‌اند رفع می‌شود. اصلاً بسیاری از این موانع و مشکلات تا امروز مشمول مرور زمان شده و تمام شده‌اند و رفته پی کارشان! اما کینه‌ها هنوز سر جای‌شان نشسته‌اند. ولی خب قرار نیست که کینه‌ها ابدی باشند! باید ابتدا مدرسان و پیشکسوتان و استادان بپذیرند که هر شیوه و صدای قدیمی‌ای در آواز، حسن‌های منحصر به خودش را دارد. بعد باید این حسن‌ها را به هنرجویان تجویز کنند. نه تمام خوب و بد یک صدا و شیوه یا بنا به آن قول قدیمی آش با جایش را. برای نجات آواز ایرانی هنوز دیر نشده، هنوز فرصت هست، اگر بخواهیم و فقط اندکی همت به خرج دهیم.

انتهای پیام

  •  خبرنگار نگار ذکایی
  • دبیر علیرضا بهرامی

لینک:

https://www.isna.ir/news/99020805968/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA

برچسب‌ها:

حمایت اکبر گلپایگانی از نشست آیین آواز + فیلم

 

فیلم حمایت استاد اکبر گلپایگانی از نشست آیین آواز و تمجیدش از صدای علی شیرازی به همراه نظرش دربارۀ آواز و آوازخوانان و دست گیری از جوانان

توسط لی‌لا رضائی در 30 مرداد 1398گزارش

موسیقی فارس- به گزارش سایت انجمن موسیقی ایران اکبر گلپایگانی آوازخوان پیشکسوت و صاحب سبک با صدور پیامی تصویری، حمایت همه‌جانبۀ خود را از تلاش کانون موسیقی ارسباران در ارائه مرتب و منظم نشست ماهیانه آیین آواز اعلام کرد. استاد آواز ایران گفت: «لازم می‌دانم ارادت و احترام خودم را به عزیزانی که در این نشست جمع می‌شوند و به دنبال ابراز عشق، محبت، دوستی و صمیمت با همدیگر در یک محیط هنری هستند ابراز کنم».
وی همچنین ضمن تمجید از زحمت‌های گردانندگان این نشست موسیقایی و آوازی افزود: «علی شیرازی برای من عزیز است و طی چند دیدار که با او داشتم متوجه شدم می‌خواهد به هنر آواز خدمت کند. خودش هم صدای خوبی دارد و برای من نیز آواز خوانده است. مسأله مهم این است که خود من هم تا زمانی آواز می‌خواندم اما حالا هدفم کمک به جوانان مستعد و توانا در موسیقی و آواز است و دوست دارم زیر بغل این عزیزان نورسیده را بگیرم و آن‌ها را از مسیر غلطی که فقط به دنبال تبدیل کردن هنر به پول است جدا کنم. شیرازی هم الان در نشست آیین آواز دارد همین کار را می‌کند. می‌دانید که من معمولاً راجع به کسی صحبت نمی‌کنم و معتقدم تاریخ درباره هر کسی قضاوت خواهد کرد. ولی باید دقت کنیم که آیا هر کسی که صرفاً یک هاهاها کرد و چهچهه زد خواننده است؟ خیلی مؤلفه‌ها هست که یک خواننده باید بداند. این را تاریخ باید قضاوت کند که هر کسی کی به عرصه آمده و چه کار کرده است».


گلپایگانی در تکمیل صحبت‌هایش گفت: «کاری که اکنون در نشست آیین آواز صورت می‌گیرد همان کاری است که من دوست دارم و می‌پسندم و در تمام صحبت‌ها و مصاحبه‌هایم نیز از اینگونه حرکت‌ها حمایت کرده‌ام. شیرازی و همراهانش در فرهنگسرای ارسباران دارند دست جوان‌های مستعد و توانمند هنر آواز را می‌گیرند. دارند خدمت می‌کنند و پولی هم از هیچ‌کس دریافت نمی‌کنند. دقت کنیم که معمولاً وقتی پای پول به میان بیاید کارها خراب می‌شود و اول از همه خود من حمایتم را قطع می‌کنم و خودم را کنار می‌کشم. نشست آواز ارسباران محیطی صمیمی است که به جوان‌ها میدان می‌دهد تا آواز بخوانند و ساز بزنند و حتی به عنوان تفریح اوقات خوبی را در محیطی دوستانه کنار هم بگذرانند. دقت کنیم در بین همین جوان‌های عزیز پرویز یاحقی‌ها، حسن کسایی‌ها، فرهنگ شریف‌ها، رضا ورزنده‌ها و جلیل شهنازهای آینده موسیقی ما در بین این نسل حضور دارند و باید شناخته و معرفی بشوند. من در موسیقی خودمان جوان‌های بی‌نظیری را می‌شناسم ولی خب باید به آن‌ها یاری رساند و زیر بغل‌شان را گرفت. مسأله این است که کسی این جوانان را نمی‌شناسد و آیین آواز کارش شناساندن جوان‌هاست».
وی در پایان یادآور شد: «همه ما باید به آیین آواز، ارسباران و شیرازی که بدون دریافت هیچ پولی به جوان‌ها و موسیقی و آواز ما یاری می‌رسانند کمک کنیم».

نمایشگر ویدیو

(برای مشاهده ویدیوی صحبت‌های استاد به آدرس زیر مراجعه فرمایید)

http://musicefars.ir/ali-shirazi-4/#prettyPhoto

گزارش روزنامه صبا از جشن سه‌سالگی آیین آواز

تجلیل سازمان فرهنگی‌هنری شهرداری تهران از صارمی و شیرازی

گزارش: زهرا عبد

عکس‌ها: بهاره اسدی

به گزارش صبا سی و ششمین نشست آیین آواز در فرهنگسرای ارسباران با ویژه‌برنامه‌هایی به مناسبت آغاز چهارسالگی شروع به کار این نشست همراه بود.

ابتدا ویدئوکلیپی شامل تصاویر میهمانان و هنرمندان حاضر در نشست‌های قبلی پخش شد و سپس با اعلام حمید سهرابی (مجری) مراسم اعلام‌نشدۀ نکوداشت شهرام صارمی با پخش ویدئوکلیپی دیگر حاوی زندگی و تلاش‌های هنری این هنرمند کمانچه‌نواز که از قبل توسط کانون موسیقی ارسباران تدارک دیده شده بود آغاز شد. در ادامه صارمی خودش هم به صحنه دعوت شد و از تمام کسانی که در این راه به او یاری رسانده‌اند سپاسگزاری کرد. وی تصریح کرد: «امروز سه سال تمام است که برنامه آیین آواز با وجود همه سختی‌ها به حیاتش ادامه می‌دهد. این برنامه در تمام این مدت با طراحی و موضوع‌بندی مباحث تخصصی، هماهنگی میهمانان و اجراهای موسیقی به مدیریت علی شیرازی پژوهشگر و آوازخوان با استقبال زیاد هنرمندان روبرو بوده است.

صارمی افزود: «فراموش نکنیم تداوم حیات این برنامه با حضور پیشکسوتان و اهالی هنر امکان‌پذیر خواهد بود. همچنین برای حفظ و ادامه برنامه‌های موسیقی در ارسباران ؛ بابک ربوخه مدیریت موسیقی سازمان فرهنگی هنری با حمایت معنوی  اجرایی و صبوری ومهربانی قدم‌های مثبتی برداشته است که از تلاش‌های ایشان سپاسگزاریم و امید داریم جمع موسیقایی هنرمندان همواره با گرمی و مهر برقرار باشد».

گفتنی است صارمی نزدیک به دو دهه است که با تلاش‌هایش فرهنگسرای ارسباران را به یکی از قطب‌های مهم هنری و موسیقایی پایتخت بدل کرده است.

در ادامه مهران مهرنیا آهنگساز و نوازنده تار در تجلیل از صارمی گفت: «شهرام دوست همه ماست. او آنقدر در دوستی فوق‌العاده است که هر کسی از دوستانش پیش خود فکر می‌کند که نزدیکترین دوست اوست. او به همه به طور یکسان محبت می‌کند و یاری می‌رساند. شرح تلاش‌های او برای سرپا نگاه داشتن هنر موسیقی و آواز ایرانی نیز بر هیچ‌کس پوشیده نیست». وی افزود: «در کارگزاری موسیقی سه تیپ از اهالی موسیقی، عناصر فرهنگی و یک سری آدم‌های بی‌ربط حضور دارند که در عرصه فرهنگ و فرهنگ نقش دارند ولی از اعضای صنف موسیقی نیستند. اما شهرام صارمی نوازنده کمانچه است و کارش موسیقی است. همانطور که استا داود گنجه‌ای از بهترین نوازندگان کمانچه بودند و هستند اما بعد از این که فعالیت و کارگزاری بخش موسیقی را به دست می‌گیرند از کار موسیقی خود فاصله می‌گیرند».

 مهرنیا تأکید کرد: «بهتراست از کارگزاران فرهنگی بهره بگیریم که کارشان موسیقی نباشد بلکه در حوزه فرهنگ فعال و آگاه و مطلع این حوزه باشند. کاش شهرام صارمی و استاد گنجه‌ای‌ها به کار موسیقی بپردازند و کار عاملیت موسیقی را کسانی بر عهده بگیرند که بود و نبود آنها در حوزه موسیقی فرقی نداشته باشد».

هادی منتظری کمانچه‌نواز پیشکسوت که صارمی در سال‌های دور نزد او مشق کمانچه کرده نیز ضمن تأیید صحبت‌های سخنران قبلی در تمجید از صارمی گفت: «شهرام از آن تیپ هنرمندانی است که گِل او را با هنر ناب سرشتند. در دوستی ثابت قدم و دلسوز است. من و استاد اسرافیل شیرچی که با خط زیبایش تابلویی نفیس را به شهرام هدیه کرده است امشب جایی میهمانیم و حضورم در این جمع تنها به خاطر شهرام صارمی است». در ادامه سپس با حضور استادان و هنرمندانی چون مدیر موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران روی صحنۀ فرهنگسرای ارسباران لوح تقدیر و هدایایی به شهرام صارمی اعطا شد. ربوخه و سازمان متبوعش از علی شیرازی خواننده و مدیر برگزاری سلسله نشست‌های آیین آواز نیز به پاس فعالیت‌های چند ساله‌اش در زمینه پاسداشت هنر ملی آواز ایرانی قدردانی و تجلیل کردند.

در ادامه نوبت به ارائه مبحث فنی و تئوریک ماه با عنوان «لایه‌بندی تحریر در آواز ایرانی» رسید. شیرازی به همراه علیرضا امینی در این باره سخن گفتند. امینی (آهنگساز و نوازنده سه‌تار) تحقیق و ارائه مباحث تخصصی و فنی برآمده از آن در زمینه آواز را لازمۀ احیا و رشد این هنر دانست. او همچنین از ابداع اصطلاح صدای معیار در سال‌های گذشته توسط شیرازی یاد کرد که برآمده از همین پژوهش‌ها بود و به مناسبت تحلیل صدای حسین خواجه امیری (ایرج) به کار برده شده بود و به وسیله محمدرضا شجریان بر سر زبان‌ها افتاد. امینی همچنین با ایراد سخنانی دربارۀ تحریر این مؤلفه را یکی از مهمترین ارکان آواز ایرانی برشمرد.

سپس علی شیرازی گفت: «همواره در توصیف ساختمان تحریر از عبارت‌ها و واژه‌هایی مانند خُرده‌تحریر، تحریرهای ریز و اجزا یا جزئیات تحریر استفاده می‌شود که به نظرم توصیف کاملی نیست و هنرجوی این رشته را تا حدی دچار سردرگمی می‌کند. پیشنهاد من همچنان که از عنوان مبحث امشب برمی‌آید "لایه‌بندی تحریر" است. به نظرم تحریر، ریز و درشت ندارد و ساختمان آن در حکم پیکره‌ای است که مانند پنج انگشت هر کدام در تقویت و تکمیل فعالیت‌های دست آدمی به حرکت درمی‌آیند و هر کدام نقشی مهم و مؤثر ایفا می‌کنند».

وی افزود: «استادم محسن کرامتی از استادش محمدرضا شجریان نقل می‌کرد که ادوات تحریر عبارتند از "آ"، "ها" و چیزی بین این دو که آن را به شکل قراردادی "عا" می‌خوانیم و در نوشته‌های آوازی‌ و موسیقایی‌مان هم "عا" می‌نویسیم. یعنی همان دو حرف آغازکنندۀ کلمۀ "عالی" که افرادی با سلوک مذهبی و دارای ته‌لهجۀ عربی این دو حرف را از ته گلو و به اصطلاح از مخرج حلقی ادا می‌کنند. تحریر از آمیزش نرم و زیبای این ادوات خلق می‌شود در حالی که متأسفانه بسیار می‌بینیم دوستان آوازخوان و هنرجو این ادوات را به هم می‌سایند. باید گفت که تحریر هم مانند گونه‌هایی از انواع هنر خوشنویسی‌مان که در آن حروف به نرمی و با حرکت قلم به زیبایی در کنار هم می‌نشینند ادا می‌شود. یعنی هیچ یک از هجاهای تحریر با شتاب از پی هم نمی‌آیند و البته ردیف کردن این هجاها پشت سر هم نیز زمان‌بندی و تکنیک خاص خود را دارد».

او همچنین درباره برخی غلط‌های مصطلح در توصیف تحریر گفت: «همچنان که از استادان شجریان و کرامتی نقل کردم ادوات تحریر شامل آ، عا و ها است. در حالی که می‌بینیم به برخی کلمات مانند "امان"، "جانم" و "ای دوست" که موقع تحریر دادن آوازخوان‌ها به پیکرۀ تحریر افزوده می‌شود به غلط ادوات تحریر می‌گویند. من برای تشخیص و تمیز درست این دو بخش مهم از ساختمان تحریر چنین کلماتی را کلمات کمک‌تحریری می‌نامم».

امینی درباره تفاوت تحریرهای آوازی با تحریرهای تصنیفی در موسیقی ایرانی پرسید و شیرازی گفت: «خب هم آواز و هم ضربی‌خوانی، تصنیف و ترانه، متر خاص خود را دارند. متر مخصوص ضربی‌خوانی و تصنیف و ترانه، کاملاً پیش‌بینی شده از قبیل شش‌هشتم و دوچهارم و چهارچهارم و غیره است در حالی که متر آواز بر اساس اوزان عروضی است و البته دست آوازخوان هم تا حدودی در ارائه مترهای آوازی باز است. اما در خصوص لایه‌بندی تحریر این دو باید بگویم هر کس به هر شیوه‌ای که می‌خواند برایش فرقی نمی‌کند که در حال اجرای تصنیف است یا دارد آواز می‌خواند. در واقع خواننده از همان تکنیک‌ها و لایه‌بندی موقع اجرای هردو گونۀ موسیقایی استفاده می‌کند».

این مبحث فنی با پخش آواز مشهور بیات اصفهان اثر زنده‌یاد یونس دردشتی با مطلع شعری «شب که در حلقۀ ما زلف دلارام نبود» همراه شد. شیرازی نیز به مناسبت هر بخش از سخنانش به شکل مثالی قطعاتی را در تکمیل بحث اجرا می‌کرد.

اجرای آواز توسط خوانندگانی مثل سیدرضا زهرایی، مسعود مظلوم، احمد بیرانوند، امین جمیلی‌نژاد و امیرمهدی زمانی از دیگر بخش‌های نشست بود. ضمن اینکه یک پیام تصویری ویژۀ جشن سه سالگی نشست توسط اکبر گلپایگانی از قبل آماده شده بود که در میانه‌های برنامه برای حاضران در ارسباران پخش شد. ایشان در صحبت‌هایش از برگزارکنندگان این نشست و کانون موسیقی ارسباران قدردانی کرد و تداوم این مسیر را که در معرفی جوانان شایسته هنر ملی آواز مفید بوده خواستار شد. گلپایگانی همچنین بسترسازی برای جوانان و استعدادیابی موسیقیایی در کشور یعنی همان کاری را که علی شیرازی بدون هیچ هزینه ای در نشست آیین آواز انجام می‌دهد  برای جامعه موسیقی ضروری دانست. گلپایگانی در پایان صحبت‌هایش نیز حمایت کامل خود را به عنوان استاد پیشکسوت و صاحب سبک آواز از برگزارکنندگان آیین آواز در راهی که در پیش گرفته‌اند اعلام کرد.

محمدابراهیم ذوالقدر، میلاد کیایی، محمد ملاآقایی، لطفعلی سیلانی، محمداسماعیل قنبری، علیرضا حاجی‌طالب، محمدباقر جعفری، قدرت‌الله انتظامی، سیدحسین جعفری، حسام صحرایی، مسعود اعرابی، امیر متولی، حسن علی‌نژاد، حسن آزاده‌فر، کاوه اسدی، عیسی فیروزدهقان، سعید ناظمی، امیر صبوری، بابک ربوخه (مدیر موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران) و بامداد فلاحتی از جمله چهره‌های فرهنگی و هنری حاضر در این نشست بودند

برگرفته از: روزنامه صبا شنبه 26 امرداد 98

https://rooznamehsaba.com/wp-content/uploads/edd/2019/08/1175-5-copy.jpg

ملودی «مرغ سحر» بر روی تصنیفی عاشقانه + صوت

 

یاد ما کن

قطعه موسیقی «یاد ما کن» دربردارنده ملودی مشهور «مرغ سحر» است که این بار با مضمونی عاشقانه عرضه شده است.

به گزارش ایسنا، تصنیف «یاد ما کن» از ساخته‌های جاودانۀ زنده‌یاد مرتضی نی‌داود با شعر مرحوم رهی معیری پس از تصویب، در کنداکتور پخش صداوسیما قرار گرفته است.

این تصنیف در واقع دربردارنده همان ملودی مشهور «مرغ سحر» است که اینجا برخلاف شعر زنده‌یاد ملک‌الشعرای بهار که مضمونی سیاسی و اجتماعی در بر داشت، با شعر رهی معیری، واجد مضمونی عاشقانه است.

«یاد ما کن» را علی شیرازی خوانده و مازیار عطاریان آن را تنظیم کرده است. عطاریان همچنین نوازندگی پیانو و میکس و مستر این اثر را در استودیو تهران بر عهده داشته است.

شهرام صارمی (کمانچه)، علیرضا چراغچی (ویولون)، آرمان غزنوی (تار)، کاوه اسدی (تار) و علی عرب خوانساری (نی) از دیگر هنرمندانی هستند که در ساخت این اثر مشارکت کرده‌اند.

در ادامه می‌توانید قطعه «یاد ما کن» را بشنوید:

انتهای پیام

گفتگوی مجلۀ «هفته» مونترال کانادا با علی شیرازی، خواننده و بنیادگذار «آیین آواز»

مجله هفته شماره 504

 
 

لینک بخش دوم گفتگو با علی شیرازی خواننده موسیقی ایرانی

 
 

بخش دوم گفتگوی برنامه نام آوران ایران زمین با علی شیرازی خواننده، مدرس آواز و پژوهشگر موسیقی ملی (پنج شنبه ۱۵ شهریور)

http://webapp.iranseda.ir/EpgRecordArchive.aspx?VALID=TRUE&epgId=140177971&chid=16

لینک بخش اول گفتگو با علی شیرازی خواننده موسیقی ایرانی

 
 

گفتگوی صمیمانه برنامه نام آوران ایران زمین با علی شیرازی خواننده، مدرس آواز و پژوهشگر موسیقی ملی (پنج شنبه ۸ شهریور)

http://webapp.iranseda.ir/EpgRecordArchive.aspx?VALID=TRUE&epgId=140049160&chid=16

آثار و فعالیت های علی شیرازی در عرصه موسیقی

 

بخش دوم گفتگوی برنامه نام آوران ایران زمین با علی شیرازی خواننده، مدرس آواز و پژوهشگر موسیقی ملی را پنج شنبه ۱۵ شهریور بشنوید.

برنامه «نام آوران ایران زمین» هر پنجشنبه ساعت ۱۷:۳۰ از گروه تاریخ واندیشه پخش می شود. که به گفتگو با چهره های فرهنگی و تاثیرگذار در حوزه های مختلف هنری و علوم انسانی اخصاص دارد.

علی عظیمی نژادان کارشناس مجری برنامه نام آوران ایران زمین این هفته میزبان علی شیرازی خواننده، مدرس آواز و پژوهشگر موسیقی ملی با وی درباره زندگی و فعالیت هایش در عرصه موسیقی گفتگو می کند.

علی شیرازی ششم فروردین ۱۳۵۰ خورشیدی در ری به دنیا آمد. از آغاز نوجوانی و هم‌زمان با تحصیل در مدرسه به فراگیری مبانی سینما در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان زیر نظر خسرو معصومی پرداخت. از ابتدای دهه هفتاد خورشیدی نیز به آموختن ردیف آوازی ایران به ‌ترتیب نزد شاپور رحیمی، رضا رضایی پایور و محسن کرامتی مشغول شد. هر چند که با وجود داشتن چنین استادانی، در خوانندگی از ایرج خواجه امیری تأثیر فراوانی پذیرفته و به صورت غیرمستقیم، این هنر را از او نیز آموخته‌است. او همچنین حضورهایی گاه و بیگاه برای تکمیل معلومات هنری‌اش نزد موسیقی‌دانانی چون حمید پناهی، کریم صالح عظیمی، رامبد صدیف، نیکزاد زرگانی، شهرام اعتمادی، محمد افتخاری‌فرد و کمال‌الدین عباسی داشته‌است.


کارشناس مجری این برنامه علی عظیمی نژادان و تهیه کننده آن رکسانا حمیدی است که پنج شنبه ها از رادیو فرهنگ روی موج اف ام ردیف ۱۰۶ و ای ام ردیف ۵۸۵ پخش می شود.

گفتگو با علی شیرازی خواننده موسیقی ایرانی

 

 

گفتگوی صمیمانه برنامه نام آوران ایران زمین با علی شیرازی خواننده، مدرس آواز و پژوهشگر موسیقی ملی را پنج شنبه ۸ شهریور بشنوید.

برنامه «نام آوران ایران زمین» هر پنجشنبه ساعت ۱۷:۳۰ از گروه تاریخ واندیشه پخش می شود. که به گفتگو با چهره های فرهنگی و تاثیرگذار در حوزه های مختلف هنری و علوم انسانی اخصاص دارد.

علی عظیمی نژادان کارشناس مجری برنامه نام آوران ایران زمین این هفته میزبان علی شیرازی خواننده، مدرس آواز و پژوهشگر موسیقی ملی با وی درباره زندگی و فعالیت هایش در عرصه موسیقی گفتگو می کند.

علی شیرازی ششم فروردین ۱۳۵۰ خورشیدی در ری به دنیا آمد. از آغاز نوجوانی و هم‌زمان با تحصیل در مدرسه به فراگیری مبانی سینما در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان زیر نظر خسرو معصومی پرداخت. از ابتدای دهه هفتاد خورشیدی نیز به آموختن ردیف آوازی ایران به ‌ترتیب نزد شاپور رحیمی، رضا رضایی پایور و محسن کرامتی مشغول شد. هر چند که با وجود داشتن چنین استادانی، در خوانندگی از ایرج خواجه امیری تأثیر فراوانی پذیرفته و به صورت غیرمستقیم، این هنر را از او نیز آموخته‌است. او همچنین حضورهایی گاه و بیگاه برای تکمیل معلومات هنری‌اش نزد موسیقی‌دانانی چون حمید پناهی، کریم صالح عظیمی، رامبد صدیف، نیکزاد زرگانی، شهرام اعتمادی، محمد افتخاری‌فرد و کمال‌الدین عباسی داشته‌است.


کارشناس مجری این برنامه علی عظیمی نژادان و تهیه کننده آن رکسانا حمیدی است که پنج شنبه ها از رادیو فرهنگ روی موج اف ام ردیف ۱۰۶ و ای ام ردیف ۵۸۵ پخش می شود.

http://radiofarhang.ir/NewsDetails/?m=065177&n=294656

برگزاری کلاس فرم در آواز ایرانی در فرهنگسرای ارسباران توسط علی شیرازی

کلاس آموزشی 
فرم در آواز ایرانی
مدرس علی شیرازی
در #فرهنگسرای_ارسباران 
#فرهنگسرا #سازمان_فرهنگی_هنری_شهرداری_تهران 
#آواز

در گفتگو با مهر مطرح شد؛

هنر ملی آواز گرفتار فقر تئوریک/ «فرم در آواز ایرانی» کتاب شد

«علی شیرازی» نویسنده، مدرس و پژوهشگر در حوزه موسیقی با اشاره به آنچه فقر تئوریک شدید در هنر ملی آواز خواند، از نگارش کتاب «فرم در آواز ایرانی» خبر داد.

علی شیرازی درباره کتاب تازه خود به خبرنگار مهر گفت: مهمترین سرفصل‌های این کتاب عبارتند از فرم در آواز ایرانی که شامل کلیدی‌ترین نکات راهبردی و تئوریک ویژه هنرجویان (قبل و بعد از آموختن ردیف آوازی) است. نکاتی کلیدی که هم هنرجویانی که دوره آموختن ردیف را گذرانده‌اند، باید بدانند و هم هنرجویانی که هنوز دوره ردیف را نگذرانده‌اند.

همچنین به گفته وی، سرفصل‌های این دوره که در حال کتاب فرم در آواز ایرانی در حال نگارش است عبارتند از: تعریف آواز ایرانی و تعمق در ردیف آوازی (آواز چیست؟ ویژگی‌های یک آوازخوان و آواز خوب، ...)، آشنایی با تکنیک‌های درست تحریر و راه‌های رسیدن به صدای شخصی و یونیک، رسیدن به حجم مفید صدا، تحریرسازی و جمله‌بندی‌های درست تحریری، بررسی کیفیت تنوع آوایی و نقش آن در رنگ‌آمیزی تحریرها، تلفیق شعر و موسیقی و کار کردن با شعرهای مختلف (به همراهِ) پیش‌نیازهای طراحی آواز، آموزش متر آواز، حفظ نظم و انضباط در آواز و حفظ وزن و ریتم در آواز، کیفیت حفظ رنگ و تونالیته صدا در هر سه جای مختلف آن (بم، میانی، اوج)، ‌بررسی شیوه‌های مختلف آوازی (استادان قدیم و جدید)، هنر گوش‌دادن به آواز و رسیدن به مقام «شنونده استاد»، آشنایی‌زدایی در آواز ایرانی و... آموزش گرم‌خوانی».

شیرازی افزود: می‌کوشم به همراه کتاب یک یا چند حلقه لوح فشرده آموزشی در تکمیل و توضیح عملی مطالب فراهم کنم و آوازهایی را هم از قدما برای تبیین موضوع‌ها و درک بهتر هنرجویان گردآوری و معرفی کنم.

وی گفت: متأسفانه هنر ملی آواز ما دچار فقر تئوریک شدیدی است که با نگارش این کتاب به حد وسع و بضاعتم می‌کوشم چارچوب‌های تازه‌ای را با نگاهی نو برای این هنر گرانسنگ ترسیم کنم. هرچند که باب نقد همیشه باز است و به امید خدا پس از انتشار حاصل کارم، پذیرای راهنمای استادان پیشکسوت و یاران مشفق هنر موسیقی و آواز ملی خواهم بود.

یادآوری می‌شود، هم‌زمان با شروع نگارش کتاب «فرم در آواز ایرانی» یک دوره آموزشی هم از دوشنبه ۲۲ مرداد ساعت ۱۶ در ۸ جلسه در فرهنگسرای ارسباران توسط علی شیرازی نویسنده آن برگزار خواهد شد.

ششمین نشست «گوشۀ فرهنگان» برگزار شد

 

ششمین نشست «گوشۀ فرهنگان» برگزار شد

آخرین اخبار ویژه ها گالری تصاویر

در ادامۀ سلسله نشست‌های آوازی و موسیقایی سال‌های اخیر که به قدر و سهم خود رونقی نسبی به آواز و موسیقی ملی کشورمان بخشیده است، نشست «گوشۀ فرهنگان» در کتابفروشی بزرگ فرهنگان برگزار شد.

شب موسیقی / به گزارش شب موسیقی ،در این نشست موسیقایی آوازخوانان، نوازندگان پیشرو و شنوندگان حرفه‌ای موسیقی، دور هم جمع شده و به اجرای آثار مشغول می‌شوند و در پی هر اجرا نیز به نقد آثار همدیگر می‌پردازند. در ششمین برنامه‌ «گوشه فرهنگان» هم که در اولین چهارشنبه تیرماه  برگزار شد، بعد از نمایش مستندی پیرامون صفحات قدیمی موسیقی ایرانی، هنرمندان مختلفی به اجرای برنامه پرداختند. ابتدا نیما ابراهیمی (برگزیده کشوری در جشنواره موسیقی ملی جوان) با سه‌تار در مایه بیات زند بداهه‌نوازی کرد.

در ادامۀ اجراهای ششمین «گوشۀ فرهنگان» با دعوت و تشویق حاضران در سالن، علی شیرازی به عنوان میهمان ویژۀ این ماه، روی صحنه آمد و غزلی از حافظ را در دستگاه چهارگاه همراه با تار ماهور صفری اجرا کرد. سپس با او درباره ویژگی‌های آوازش سؤال‌هایی مطرح شد که متعاقب آن، وی نیز با تکیه بر تجربیاتش نکاتی را در این خصوص با مخاطبان و هنرمندان حاضر در جمع درمیان گذاشت. در ادامه، ماهور صفری خودش نیز به صورت مستقل، قطعاتی را با ساز تار در دستگاه شور اجرا کرد. هنرمند بعدی نشست، فرهاد احمدی نی‌نواز بود که قطعاتی را در دستگاه ماهور نواخت. در ادامه، مرتضی واعظ نوازنده سه‌تار، آوازِ امیر شرفیان را در بیات ترک همراهی کرد. در حالی که همچنان و طبق روال برنامه، با پایان هر اجرا صاحبنظران، دیدگاه‌های خود را درباره آنها ابراز می‌کردند. از جمله چهره‌های حاضر در این بحث‌ها محمود توسلیان پژوهشگر و روزنامه‌نگار باسابقه موسیقی و حجت عبدی مترجم و مدرس سنتور بودند.

یکی از بخش‌های جالب اجراهای این شب، دوتارنوازی فرشاد علی‌نژاد بود که از مقام‌های موسیقی شمال خراسان قطعاتی را نواخت و خواند. اجرای او در اصل، یکی از آثار حاج قربان سلیمانی موسیقی‌دان مشهور نواحی بود.

این نشست با آوازخوانی علی‌اصغر میرآخوری در نوا با همراهی نی احمدی (نوازنده جوان) ادامه پیدا کرد و در نهایت نیز سینا دانش با آوازی در بیات اصفهان که به ترانه‌ای آذری منتهی ‌شد همراه با سنتور محمد میرزاخانی به اجرای برنامه پرداخت.

 

«گوشۀ فرهنگان» از ابتکارات مسعود اعرابی مدیر فروشگاه بزرگ فرهنگان در جنوب تهران است که خود از دانش‌آموختگان آواز ایرانی نزد اساتید این هنر از جمله شاپور رحیمی بوده است و تلاش دارد تا اتفاقات متنوع فرهنگی را در محیط ویژه و متفاوت فروشگاه بزرگ فرهنگان رقم بزند.

ویژگی متمایز گوشه امکان نقدونظر پیرامون آثار اجرایی برای همه شنوندگان حاضر است. پخش فیلم‌های مستند با موضوع موسیقی، سسلسله‌بحث‌های ادبیات و موسیقی، جامعه‌شناسی و موسیقی و نظایر آن، از دیگر بخش‌های گوشه‌ی فرهنگان است. گوشۀ فرهنگان، چهارشنبۀ اول هر ماه برگزار می‌شود و ویژگی مهم آن ورود به نشست است که آزاد و رایگان است و همچنین هنرمندان حاضر در جلسه، خود می‌توانند به صورت داوطلبانه یا با هماهنگی قبلی، روی صحنه حاضر شوند و به هنرنمایی بپردازند. این هنرمندان می‌توانند پس از هر اجرا، از شنیدن نقدهای دیگر مخاطبان نیز در داوری اجرایشان برخوردار شوند.

عکس از: ارغوان عبد

آوازخوانی علی شیرازی در نشست "گوشۀ فرهنگان"

آوازخوانی علی شیرازی در نشست

تاریخ خبر:۱۳۹۷/۰۴/۰۴ ۱۵:۲۸:۲۴

برنا گزارش میدهد؛

آوازخوانی علی شیرازی در نشست "گوشۀ فرهنگان"

علی شیرازی میهمان ویژه و آوازخوانِ ششمین نشست «گوشۀ فرهنگان» خواهد بود.

به گزارش خبرگزاری برنا تهران، این نشست ماهانۀ تخصصی موسیقی ایرانی که به  اجرای هنرمندان و نقد این اجراها اختصاص دارد، ساعت 17 چهارشنبه 6 تیر در کتابفروشی بزرگ فرهنگان برگزار می‌شود.

به گفته مسعود اعرابی مدیر این کتابفروشی: «مؤسسه ما در ادامه فعالیت‌های فرهنگی خود از بهمن‌ماه گذشته به برگزاری سلسله نشست‌های موسیقی سنتی و مقامی با عنوان «گوشۀ فرهنگان» اقدام کرده است».

اعرابی می‌افزاید: «ویژگی مهم «گوشه»، شکل کارگاهی و در واقع دانشجویی بودن آن است. غالب شرکت‌کنندگان این نشست را هنرجویان، دانشجویان و شنوندگان حرفه‌ای موسیقی تشکیل می‌دهند. نقد و نظر پیرامون قطعات اجرا شده توسط حاضران، ویژگی دیگر «گوشه» است.

در ششمین برنامه از این سلسله نشست‌ها علی شیرازی (آوازخوان، آوازپژوه و مدرس آواز) به عنوان میهمان ویژه به همراه ماهور صفری (نوازندۀ جوان تار و از شاگردان استاد داریوش طلایی) به آوازخوانی خواهد پرداخت». برگزاری سلسله نشست‌های ماهانه و موسیقاییِ «گوشۀ فرهنگان» ابتکاری است از بخش خصوصی و مسعود اعرابی مدیر کتابفروشی فرهنگان امیدوار است به همت دوستان و علاقمندان، چراغ موسیقی پیشرو، خلاق و نقدپذیر در گوشه‌ای از جنوب تهران - این شهر پر سروصدا- روشن نگه داشته شود.

«گوشۀ فرهنگان» اولین چهارشنبه‌ی هر ماه ساعت  ۱۷ برگزار می‌شود . کتابفروشی بزرگ فرهنگان در خیابان هلال‌احمر (دویست متر پس از میدان رازی به سمت غرب)، نبش مرادی واقع شده و حضور برای همه علاقمندان حرفه‌ای موسیقی در این برنامه، آزاد و رایگان است.

در گفت و گوی صادق چراغی با علی شیرازی‌ خواننده و مدیربرنامه آیین آواز مطرح شد

صداهای تقلیدی به معضل بزرگی بدل شده اند

علی شیرازی آواز می‌خواند و مقاله‌های ‌بسیاری درباره آواز، نوشته و منتشر کرده است و تا کنون پایه دو برنامه محفلی ماهیانه تخصصی به نام‌های آیین آواز و شب آواز ایرانی را گذاشته است. صادق چراغی نیز موسیقی دان است و موسیقی چند آلبوم، فیلم و سریال را ساخته است. برای گفت و گو با علی شیرازی به سراغ صادق چراغی رفتیم تا درباره موسیقی و حال و احوال این روزهای آن ، این دو مقابل یکدیگر بنشینند و از احوال درباره سیر زندگی و تلاش‌های شیرازی، مصاحبه‌ای را با او ترتیب داده ‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

می‌خواهیم قبل از اینکه وارد مبحث آواز شویم، کمی دورتر برویم تا بدانیم که علت گرایش و علاقه‌مندی‌تان به عرصه موسیقی از کی و به چه دلیلی شکل گرفت؟

من سال ۵۰ در خانواده‌ای که سخت مذهبی بودند، در جنوب شهر به دنیا آمدم و رشد کردم. پدرم اهل علم بود. ما کتابخانه‌ای ‌۱۰ ، ۱۵ قفسه‌ای در خانه بزرگ‌مان داشتیم و دست‌مان ‌نیز به دهان‌مان می‌رسید. پدرم صنعتگری کارخانه‌دار بود، شعر می‌گفت و کتاب‌هایی می‌نوشت که چاپ نشد و خیلی زود در همان کارخانه براثر ریزش آوار همراه با برادر کوچک‌ترم از دنیا رفت. از همان زمان کودکی، فراوانی و عظمت آن کتاب‌ها جلوی چشمم بود.

سال ۵۶ که در کلاس اول ابتدایی تحصیل می‌کردم، پدرم مرا مامور خرید روزنامه‌های محبوب آن زمان یعنی کیهان و اطلاعات کرد که دانه‌ای ‌۱۰ریال بودند. صحبت از ۴۰ سال پیش است و همین خرید و تورق روزانه روزنامه‌ها مرا نسبت به خواندن کتاب‌های ـ آن ‌نیز به روزِ ـ کتابخانه‌ای که دورتادور یک سرسرای ۱۰۰ متری در یک طبقه از خانه چهارطبقه ما را محصور کرده بود، مشتاق می‌کرد. در آن قفسه‌ها همه جور کتاب اعم از مذهبی و فلسفی، آثار ذبیح‌ا… منصوری، گوستالوبون، سری کامل عزیز نسین، دکتر شریعتی و… موجود بود. من به اصطلاح در یک باغ رنگارنگ کتاب رشد کردم. یعنی از همان وقتی که چشم باز کردم، انگار تقدیرم این بود که نویسنده شوم.

مطالعه مداوم روزنامه‌ها در بطن ماجرای انقلاب ۱۳۵۷ که سال دوم ابتدایی را می‌گذراندم، مرا مسلط به خواندن کرده بودم. پدرم آدمی باسواد و مسلط به دو سه زبان بود و شعر می‌گفت. نثر خیلی شخصی و خط خوشی داشت و خوشنویسی می‌کرد و باوجود پرداختن به همه این کارها با من ‌نیز خیلی کار و تمرین می‌کرد. خیلی زود دست به قلم شدم، به‌نحوی‌که انشانویسی من از دوم ابتدایی بسیار خوب بود و همیشه نمره ۲۰ می‌گرفتم و به همین دلیل خیلی زود رویای نویسنده شدن به سرم زد. یکی دو قصه کودکانه نیز نوشتم. نوشته‌هایم را مثل کتاب‌های صمد بهرنگی و داریوش عباداللهی با سیاه‌قلم نقاشی می‌کردم و روی آن‌ها اسم می‌گذاشتم و جای نویسنده، اسم خودم را می‌نوشتم. همه این کتاب‌های دست‌ساز من ‌نیز حال و هوای انقلابی داشتند. ‌به‌عنوان مثال نام یکی از آن‌ها «غارتگران » بود. قصه‌هایی که می‌نوشتم اگرچه ضعیف بودند اما همه آن‌ها سروته داشتند.

بعد به سینما علاقه‌مند شدم و در همین اثنا احساس کردم از پدرم صدای خوبی به ارث برده‌ام و در اقوام ‌نیزکسانی بودند که صدای خوشی داشتند. در مدرسه، سر صف سرود و دکلمه می‌خواندم در فضای اوایل انقلاب، هر چیزی که تلویزیون پخش می‌کرد، متن شعرش را می‌نوشتم و در مدرسه می‌خواندم، ناظم و بچه‌ها خوش‌شان می‌آمد و مورد تشویق قرار می‌گرفتم. یعنی از همان ابتدا یک جور میل به دیده شدن در جمع، همیشه با من بود تا اینکه با کتابخانه ۲۴ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان محله آشنا شدم که مربیان ‌بسیار خوبی داشت و هر ماه من جزو اعضای فعال آنجا بودم.

درباره کدام منطقه صحبت می‌کنید؟

شهرری، کتابخانه ۲۴ کانون، هر ماه دو نفر عضو فعال خودش را معرفی می‌کرد تا زمانی که نوجوانی‌ام تمام شد و طبق قاعده عذر مرا خواستند و گفتند دیگر نمی‌توانی به «کانون» بیایی، هر ماه با یکی دو تا از دوستان عضو فعال بودیم که از طرف کانون مرکزی، ما را به اردو و مسابقه‌های علمی و کتابخوانی دعوت می‌کردند.

خسرو معصومی از فیلمسازان فعال معاصر و حرفه‌ای که سه دهه است فیلم می‌سازد، هم مربی فیلمسازی بود و دوره سینما را نزد ایشان در کتابخانه ۲۴ شهرری و چند مربی دیگر در مراکز فیلمسازی آن روزگار گذراندم. از همان زمان‌ها با مجله فیلم که تازه داشت منتشر می‌شد، آشنا شدم. از شماره چهار «فیلم» را خریدم، همین طور سه شماره قبل این مجله را و از همان ابتدا مطالب آن را پیگیری ‌کردم و الان حدود ۱۳ – ۱۲ سال ‌است که جزو نویسندگان جسته گریخته و گاهی ‌نیزثابت این مجله و عضو انجمن منتقدان سینمایی هستم.

یعنی ابتدا مخاطب این مجله بودید اما بعدها خودتان به جرگه نویسندگان آن درآمدید؟

بله. من خودم را فرزند مجله فیلم می‌دانم. سینما را با فیلم دیدن و کلاس رفتن و خواندن کتاب‌ها، نقدها و مقاله‌های سینمایی آموختم. از مجله فیلم ‌بسیار آموختم که به‌آن «مکتب ماهنامه سینمایی فیلم» می‌گویم. البته خودم نیز انتقادهایی به گردانندگان مجله و برخی کارهای‌شان دارم ‌اما به هر حال ما با ‌یکدیگر دوست و همکاریم. کتاب‌هایی ‌نیز نوشته‌ام که برخی آن‌ها منتشرشده و بعضی نیز با توجه به وضع اسفبار این عرصه همچنان در انتظار انتشار است.

سال ۶۶ بود که تصنیف «مردان خود پرده پندار دریدند» را ابتدا با صدای جلال محمدیان و سپس اجرایی دیگر از همین تصنیف را به خوانندگی شهرام ناظری شنیدم. در حال زمزمه این تصنیف مشهور و در آن زمان پرطرفدار بودم که متوجه شدم صدایم تحریر دارد. از آن‌ پس آهنگ‌های پاپ و سنتی روز را می‌خواندم. از همان سن ۱۶ سالگی نیز تصمیم جدی گرفتم که خواننده شوم. فروردین یا اردیبهشت سال ۶۹ دوره‌ای بود که نوارهای کاست خوانندگان قدیمی و قبل از انقلاب، جمع‌آوری و ممنوع شده بود تا اینکه از یکی دو تا از دوستانم درخواست کردم که جعبه نوار کاست‌های‌شان را یک‌جا و چکی به من امانت بدهند. تعدادی‌شان را شنیدم. آ‌نجا بود که با بنان، شهیدی و نادر گلچین آشنا شدم. آثار استاد شجریان ‌‌ پخش می‌شد. به شهرام ناظری ارادت داشتم و آثاری از خوانندگان دیگر را نیزشنیدم و با آن‌ها آشنا شدم.

پس باب آشنایی شما با موسیقی، همان نوار‌کاست‌ها بود؟

به صورت جدی، بله اما سال ۶۴ که آلبوم «نوا مرکب‌خوانی» با صدای شجریان به آهنگسازی پرویز مشکاتیان منتشر شد، از این آلبوم بسیار خوشم آمده بود. این آلبوم در اتومبیل برادرم بود و من هر وقت برادرم از راه می‌رسید با علاقه پشت فرمان اتومبیل خاموش او می‌نشستم و به آن گوش می‌دادم. به ویژه از پیش‌درآمد طلوع ساخته مشکاتیان ‌بسیار خوشم می‌آمد. در میان آرشیو دوستانم که به امانت گرفته بودم، آواز آلبوم «بیات‌ترک» با صدای پریسا را که آهنگسازش استاد رضا شفیعیان و مطلعش «بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی» بود، تمرین کردم. همزمان به‌صورت تصادفی با زنده‌یاد غلامحسین رمش که نی‌ می‌ساخت، نی می‌نواخت و شغلش نیز نجاری بود، آشنا شدم. دوران پیری را می‌گذراند و با عصا راه می‌رفت و در محله دروازه شمیران که بورس کار نجاری در تهران است، مورد احترام کسبه بود. او مدتی بود که به شهرری مهاجرت کرده و همسایه ما شده بود. همین «عموغلام» به من توصیه کرد که حیف است پاپ بخوانی، الان بیات ترک را تا گوشه‌های فیلی شکسته به‌راحتی می‌خوانی و استعداد تحریر داری و باید صدایت را پرورش بدهی. از همان زمان تحت تاثیر حرف‌های او موسیقی پاپ را ترک کردم تا آواز‌خوان شوم، البته در همین حین مشغول فعالیت‌های سینمایی‌نیزبودم، مثل فیلم دیدن و نوشتن درباره سینما. گاهی طرح فیلم‌نامه می‌نوشتم اما سرانجامی پیدا نکرد. جلسات نقد فیلم برگزار می‌کردیم. در ساخت چند فیلم کمک‌حال دوستان بودم وچندتا نیز بازی کردم تا بلکه باری از روی دوش‌شان برداشته شود، نه اینکه بازیگر شوم. هدفم فقط نوشتن و آواز بود.

صدای ایرج را کی شنیدید؟

قبل‌ترها صدای ایرج را در فیلم‌ها شنیده و از مشاهده چنین صدایی شگفت‌زده شده بودم. بهار ۱۳۷۰ به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی رفتم، با استاد شاپور رحیمی آشنا شدم و در کلاس‌های ایشان ابتدا در «مرکز» و سپس در هنرستان موسیقی شرکت کردم و به صورت آزاد ادامه دادم. در همان هنرستان موسیقی با استاد رضا رضایی پایور آشنا شدم و شیوه تدریس ایشان را بیشتر پسندیدم و دوره کامل ردیف آوازی به روایت استاد زنده‌یاد محمود کریمی را نزد ایشان گذراندم. رضایی پایور شاگرد ارشد استاد رحیمی بود و هنوز هم هست،نسبت به هر دوی‌شان ارادت دارم. چندوقت پیش می‌خواستم بزرگداشتی برای استاد رحیمی برگزار کنم که موافقت نکردند. آقای رضایی پایور نیز با بزرگواری در نخستین شب آواز ایرانی دعوت مرا پذیرفت. در آیین آواز ،یکی از نشست‌ها مختص ایشان بود. این عزیزان در دوره‌ای که دست و بال همه بسته بود، چراغ آواز را روشن نگه داشتند که باید از ایشان قدردانی شود. برای آموختن شیوه استاد شجریان که سال‌هاست دارد به نام ردیف آوازی تدریس می‌شود، خدمت استاد کمال‌الدین عباسی رفتم و دستگاه شور را دوره کردم که هنوز با ایشان ارتباط دارم. بعد از مدت کوتاهی با استاد محسن‌کرامتی آشنا شدم که تا به حال دوستی ما ادامه دارد.

در آن ایام دوره‌های مختلفی را گذراندم و ضمن آموزش، از لحاظ تئوریک، متوجه نقایص موجود در عرصه آموزش آواز شدم. خود شما نوازنده نی هستید، وقتی ساز می‌زنید؛ به عنوان مثال برای آموختن نوازندگی، ۱۰ ،۲۰ مدل کتاب و سی‌دی کمک‌درسی به همراه قطعات متعدد نی‌نوازی در دسترس هنرجویان است. تازه این‌ها جدا از ردیف سازی است که در چند روایت، هنرمندانی مثل آقایان کیانی‌نژاد و مسعود جاهد، مجموعه آلبوم ردیف منتشر کرده‌اند. البته ما فقط یک ردیف‌سازی و آوازی داریم ‌اما روایت‌ها مختلف است. برای همه سازها یک مجموعه صوتی و گاه نوشتاری آموزش ردیف موجود است. به جز این‌ها قطعاتِ سازی از قبیل چهارمضراب، رِنگ و پیش درآمد و غیره ‌نیز وجود دارد و علاقه‌مندان می‌توانند با توضیحات فنی هر قطعه آشنا شوند و نت‌ آن‌ها را نیز بیاموزند. اما این امکان در عرصه آواز کمتر وجود داشت – تازه مدتی است بخشی کمبودها جبران شده – آن زمان ‌نیز متوجه این کمبودها شدم. در ابتدا فکر می‌کردم فلان کس، جواب برخی سوال‌هایم را دارد اما بعد فهمیدم که این فقر تئوریک انگار عمومیت دارد، حتی مبانی تئوری‌های آوازی اغلب در دسترس هنرجویان و علاقه‌مندان نیست. همه آموزش‌ها سینه‌به‌سینه است و مکتوب نشده، سندی ‌‌هم نیست. تنها سند معتبر ما ردیف آوازی بود که روایت‌های موجود در آن زمان‌‌نیز مرا راضی نمی‌کرد. تازه، اتفاق‌های خوب در زمینه ردیف در این چند ساله است که دارد می‌افتد. روایت‌هایی که از ردیف‌های آوازی داشتیم، ‌محدود بود و گردش‌های آواییِ تحریرهای روایت‌ استاد کریمی از ردیف نیز همگی منتهی به «آ» بود که کاربرد بسیاری در آوازخوانی ما ندارد و تنها مناسب آشنایی با گوشه‌ها و دستگاه‌هاست.

روایت استاد دوامی ‌نیز که استاد لطفی چند مایه و دستگاه از آن‌ها را با ساز نواخته و مابقی بدون ساز بوده، مربوط به دوران پیری دوامی بود و با صدای پیرانه‌سریِ استاد ضبط شده و مناسب تدریس و تقلید نبود؛ به همین دلیل دنبال یک منبع خوب برای یادگیری و یاددهی بودم تا اینکه از ابتدای دهه ۷۰ تقلید فراگیر از یک‌ صدا باب شد؛ مساله‌ای که استاد ساسان سپنتا پیش‌بینی آن را می‌کرد. من نیز به‌طور دایم مراقب بودم که صدایم تقلیدی نباشد. همیشه از این موضوع ناراحت می‌شدم که دوستانم صداهای خوبی داشتند اما پس از ۶ ماه به ورطه تقلید می‌افتادند و این موضوع را در مقالاتی که می‌نوشتم تذکر می‌دادم اما متاسفانه تقلید همچنان ادامه دارد و سکه رایج این بازار شده و این اواخرنیز حالت بدی پیدا کرده است. همه به این وضع معترضند و به محض شنیدن یک صدا که بیشتر آن‌ها تقلیدی هستند، در تشخیص نام خواننده درمی‌مانند و می‌پرسند «این صدای که بود؟» یا «این خواننده هم که مثل فلانی می‌خواند».

بعد روزنامه‌نگار عرصه موسیقی شدم و همزمان به تدریس پرداختم و چند اجرا پیش آمد که با جست‌وجو در فضای مجازی قابل شنیدن است.یکی از این اجراها متعلق به سال ۷۵ یعنی ۲۵ سالگی من در تالار وحدت بود. یک آلبوم هم‌آوایی نیز با استاد علیزاده در کارنامه دارم که از سوی استاد محسن‌کرامتی به ایشان معرفی شدم، که این اثر نیز منتشر شد. به جز این‌ها در دو فیلم مستند از هومن ظریف آواز خوانده‌ام. البته خوانندگی من در یکی از این دو فیلم، در قالب بازی در نقش یک آوازخوان در قسمت‌های داستانی آن مستند بود که جلوی دوربین حضور پیدا کردم.

در دهه ۸۰ متوجه غیبت آواز از عرصه هنر موسیقی شدم و فکرهایی برای بهبود شرایط به ذهنم رسید. گهگاهی نیز برای دل خودم شعر می‌گفتم و مشغول حرفه روزنامه‌نگاری و ویراستاری بودم. در دفتر روزنامه‌ای می‌نشستم کارت می‌زدم، حقوق می‌گرفتم، بیمه بودم. در آن زمان موسیقی ملی در حال کم‌رنگ شدن و محو تدریجی بود و حتی خود اهالی موسیقی نیز به آواز، جفا و در حقش کوتاهی می‌کردند. بعد سوءتفاهم‌هایی در خصوص آواز رایج ‌شد که اوج این نابسامانی را امروز هم می‌بینیم. البته از نظر من حضیض است، اوج نیست؛ حضیضی برآمده از یک نگاه ناقص، کژتابانه و نابسنده. نگاهی مد روز، به هنری اصیل و قدمت‌دار که زیر خروارها خاک مدفون شده و پنهان است. نگاهی که سال‌هاست با بی‌انصافی جار می‌زند: پهلوان زنده را عشق است. از همه بدتر اینکه چنین فرهنگی ‌جا افتاده و در رواج خودش بین اهل موسیقی نیز تا حدی موفق عمل کرده‌است، چنانکه امروز حتی برخی اهالی حرفه‌ای موسیقی و آهنگسازان مطرح نیز دید درستی به این هنر ندارند، مدام این نگاه نادرست و غلط را تکرار می‌کنند.

من تصمیم گرفتم در حد بضاعت و توان اندک خودم اقدامی برای اصلاح امور بکنم، به‌ویژه که به دلیل حرفه روزنامه‌نگاری، حرفم تا حدی دررو داشت و همیشه این حرف‌ها و مشکلات را طرح می‌کردم. بعدها در آیین آواز و شب آواز ایرانی بعضی دوستان را دیدم که گفتند ۲۰ سال است مقاله‌هایت را می‌خوانیم. این همه مهر و محبت را که دیدم، متوجه شدم تنها نیستم، وقتی طرف در این یا آن محفل موسیقی و آواز می‎گفت فلانی! من هر جا اسم تو را می‌بینم نوشته‌ات را می‌خوانم. البته من به مرور در این همه سال، چند نفر را دیدم که نوشته‌هایم را تعقیب می‌کردند و نمی‌خواهم ادعا کنم که توانسته‌ام نظر همه را جلب کنم. سلبریتی ‌نیز نبودم و نیستم. یک روزنامه‌نگار در این مملکت سلبریتی نمی‌شود. ضمن اینکه نظرهای مخالفی نیز در واکنش به نوشته‌ها و حرف‌هایم در این سو و آن سو دیده‌ام.‌

ژن خوب ‌نیز که ندارید!

نداشتم و نخواهم داشت ‌اما اظهار لطف‌ها را که می‌دیدم، دلگرم شدم و طرح‌های جدیدی را در زمینه آواز برای اجرا نوشتم. از طرفی سال‌هاست شعر می‌گویم و به برخی شب شعرها می‌روم و سیاه مشق‌هایم را می‌خوانم. در همین جلسات شب شعر بود که با خودم گفتم وقتی شب شعر داریم، چرا شب آواز نداشته باشیم؟ سپس در حوزه هنری به آقای رضا مهدوی گفتم بچه‌هایی را از نقاط دورافتاده که وضع مالی خوبی نیز ندارند ولی خوب آواز می‌خوانند ،دعوت ‌کنیم در برنامه‌ای که نامش را شب آواز یا هر چیز دیگری می‌گذاریم، آواز بخوانند و به مردم و رسانه‌ها و آهنگسازان معرفی شوند. آن زمان در مجله مقام موسیقایی مقاله می‌نوشتم و به نوعی با رضا همکار بودم و دوستی کم‌رنگی داشتیم و هنوز گاهی به او زنگ می‌زنم. رضا خیلی خونسرد گفت خب برنامه بگذاریم که چه بشود؟

خوب است این را ‌نیز توضیح بدهم که مدت‌هاست ما چهار مدیریت مختلف در زمینه موسیقی کشور داریم. یعنی در این یکی دو دهه‌ اخیر مدیریت دولتی هنر موسیقی، چهار متولی دارد که به‌طور رسمی باید به هنر موسیقی بپردازند و عهده‌دار مدیریت و نظارت بر آن باشند. البته این به غیر از دست‌هایی است که در این چند ساله از پشت پرده عرصه موسیقی و کنسرت را کنترل می‌کنند تا به زعم خودشان هنر موسیقی را مدیریت و برای آن برنامه‌ریزی و فرهنگ‌سازی کنند. به هر حال، مسیری که دلخواه نهادهای رسمی است، راهبرد کلی‌اش چنین است. این چهار نهاد شامل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صداوسیما که فراگیر است به لحاظ برد رسانه‌ای، مرکز موسیقی حوزه هنری و بخش موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است که فرهنگسراهایی را ‌نیز به‌منظور پیشبرد برنامه‌های موسیقی در اختیار دارد. در چارت سازمانی شهرداری تهران عنوانی داریم که مسئولیت موسیقی این سازمان را بر عهده دارد.

خلاصه، آن طرح را وقتی حدود ۱۰ سال قبل نزد رضامهدوی که سال‌های بسیاری را عهده‌دار مرکز موسیقی حوزه هنری بود، بردم آب پاکی را ریخت روی دستم و دیدم که وی دغدغه‌های دیگری دارد. بعد آقای پیروز ارجمند آمد و یکی از طرح‌ها را ارائه کردم که سریع تصویب شد و مشغول ضبط شدیم و خواستم طرح «شب آواز ایرانی» را با ایشان مطرح کنم که ترفیع گرفت و به دفتر موسیقی وزارت ارشاد رفت و آنجا نیز خدماتی را ارائه داد اما ماندگار نشد. من این طرح را به فرد دیگری که در حوزه هنری جایگزین ارجمند شده بود، ارائه کردم که با ذوق‌زدگی در دو سه دقیقه آن را امضا کرد و از فروردین و اردیبهشت تدارک دیدیم و نخستین شب آواز ایرانی خرداد ۱۳۹۴ در حوزه هنری برگزار شد. البته من در این مدت نخواسته‌ام مشکلاتی را که در آنجا برایم پیش آمد ، بیان کنم و هنوز چنین قصدی ندارم اما پیام‌شان را بسیار واضح دریافت کردم که آن‌ها مایل به اجرای طرح بدون حضور من بودند ودرنهایت شب ششم با استعفایی که حاکی از دلخوری بود، از آنجا خداحافظی کردم. آن سال، برنامه‌های شب آواز ایرانی با مدل ابداعی و پیشنهادی من تا عید نوروز بدون حضور خودم ادامه یافت و در آن مدت، دوستان آنجا بسیار از نبودنم رضایت نشان می‌دادند و کنداکتور پیش‌بینی شده مرا نیز با حذف و اضافه‌هایی اجرا کردند و حتی یک بار سراغی ازم نگرفتند. از سال بعد که دست‌شان در زمینه ادامه مسیر اولیه خالی نشان می‌داد، به این برنامه حالت مسابقه‌ای دادند که نمونه ماهواره‌ای آن به نام «استیج» و نسخه وطنی‌اش با عنوان «شب‌کوک» معروف است و به این ترتیب شب آواز ایرانی به کلی از هدف منظورشده در ابتدای راهش دور ماند.

منظورتان هدفی است که مد نظر شما بود؟

بله، البته فقط مد نظر من یکی نبود. خیل هنرمندان و استادانی که از جلسه اول با ما همراه شدند و همان جا حرف‌های افتتاحیه مرا شنیدند، موافق آن راه بودند. حتی خود دوستان حوزه هنری نیز که این برنامه را تصویب کرده بودند، هیچ وقت در مخالفت با اهداف اولیه برنامه سخن نمی‌گفتند. البته از ابتدا آشکارا با کارهای من مخالفت می‌شد.برای مثال خودم مایل به مجری‌گری در برنامه بودم زیرا به نظرم مجری این برنامه باید آواز را می‌شناخت.

شما معتقد به کارشناس‌مجری بودید؟

بله اما آن‌ها این اجازه را ندادند و شخصی را به‌عنوان مجری انتخاب کردند که رزومه شاعری و اجرا در تلویزیون را داشت اما برای این برنامه تخصصی آموزشی، چندان مناسب نبود و من دلایلی ‌نیز برای این حرفم دارم. ضمن اینکه آن اوایل که مجری تا حدی حرفم را گوش می‌کرد، وقتی می‌گفتم برنامه پایانیِ امشب با فلان خواننده است، ابتدا آن را بی کم و کاست پشت تریبون برنامه اعلام می‌کرد ‌اما همان زمانی که آن قسمت پایانی و مورد نظر من تمام می‌شد و مردم داشتند بلند می‌شدند تا به خانه بروند، به یک‌باره فردی دیگر – بدون اعلام قبلی و البته با اعلام پیش‌بینی‌نشده مجری – روی صحنه می‌آمد و شروع به خواندن می‌کرد. جلسه اول این کار را با من و خیل مخاطبان برنامه کردند و غیر از آن ‌نیز بی‌مهری‌های دیگری نشان دادند.

چندی پیش طی یک تماس تلفنی به آن‌ها گفتم چرا هیچ اسم و نشانی از من در سایت این برنامه نیست؟ که در جواب، منکر نقش من شدند. درحالی‌که طرح و اسم کار متعلق به من بوده و همه اهالی آواز این را می‌دانند. از همان ابتدا نیزدر رسانه‌های خبری این نکته ثبت شده است. به‌هرحال مسیر این برنامه به اینجا کشیده شد و از هدفی که به‌عنوان دلسوز موسیقی و خواننده و پژوهشگر عرصه موسیقی و آواز مدنظر داشتیم، فاصله گرفت. امیدوارم با من یا بدون من، دوباره به آن ریل فرهنگیِ اصلی و اولیه بازگردد. البته همین که چراغ شب‌آواز هنوز در آنجا روشن است برایم باعث خوشحالی و افتخار است. هنوز بسیاری مرا به آن اسم می‌شناسند و دوستان بسیار خوبی در آن مدت کوتاه پیدا کردم.

وقتی مجبور به کناره‌گیری از شب آواز ایرانی شدید، چه کردید؟

آنجا وقتی‌ دیدم عرصه برایم تنگ است، به‌جاهای دیگر سر زدم تا اینکه دیدم شهرام صارمی در فرهنگسرای ارسباران انگار منتظر من است. آن زمان دلخور، افسرده و رنجور بودم و آقای صارمی به من کمک کرد و تجربه و دانش بالای خودش را مانند یک دوست و مشاور در اختیارم گذاشت و «آیین آواز» را راه انداختیم که با استقبال خوبی مواجه شد. تا حدی که در جلسه اول، جایی برای نشستن نبود و بسیاری مخاطبان، برنامه را ایستاده دنبال کردند.

این نقطه برایم بسیار امیدوارکننده بود و متوجه شدم که اهالی آواز، دیگر به من اعتماد کرده‌اند. درنتیجه به هر ترتیبی بود، خواستم از این گنج گران‌بها مراقبت کنم و مراتب رفتار، گفتار، اسم و از همه مهم‌تر راهی که آغاز کرده‌ بودم، باشم. در تماس با استادان آوازم و بقیه استادانی که افتخار آشنایی با آنان را داشتم و دارم نیز می‌شنیدم که این عزیزان به چند تن از شاگردان‌شان که معلم، راننده تاکسی، مهندس یا پزشک هستند امامدت‌هاست آواز را رها کرده‌اند، گفته‌اند چنین برنامه‌ای به راه ‌افتاده و از فلانی که مجری برنامه است، خواسته‌ایم نام شماها را نیز در فهرست خوانندگان برنامه‌های آینده بگنجاند. با برگزاری این برنامه‌ها به هر حال و به سهم خودش شرایطی را فراهم کرد که افرادی که خوانندگی و آواز را کنار گذاشته بودند به تشویق استادان بزرگ این رشته دوباره وارد این عرصه شدند، چون جایی برای ارائه این هنر نیست. تازه، درد بزرگ‌تر این است که آواز از رپرتوارهای کنسرتی و آلبومی به‌راحتی حذف می‌شود.

برای مثال من در اواخر سال ۹۴ با یک گروه حرفه‌ای هفت هشت نفره اجرا داشتم که برنامه‌های متعددی داشتند و یک‌بار نیز من با آن‌ها برنامه داشتم، بعد از یکی دو جلسه تمرین به آن‌ها گفتم پس آواز در کجای این اجرا جای می‌گیرد؟ چرا ساز و آواز، تمرین نمی‌کنیم؟ گفتند دیگرکسی آواز گوش نمی‌کند. گفتم نگویید کسی آواز گوش نمی‌دهد، بگویید چگونه آوازی را دیگر کسی گوش نمی‌دهد. این چیزی را که در حال حاضر موجود است، نمی‌توان آواز ۱۰۰درصد درست و کامل نامید. ضرب‌المثل معروفی در فن و حرفه ترجمه وجود دارد، به این مضمون که اگر متنی را از زبان انگلیسی به فرانسه، سپس از فرانسه به پرتقالی و اسپانیایی یا به فارسی و عربی ترجمه کنیم، آن متن از دست اول به دست پنجم تبدیل می‌شود و از دست سوم به بعدو دیگر ربطی به متن اولیه نخواهد داشت. آنچه امروز در جامعه موسیقی به‌عنوان آواز رایج شده نیز ترجمانی غلط و دست چندم از فرهنگ آوازی دیرینه ماست و از بخت بد حتی برخی بزرگان این عرصه نیز بر طبل این فرهنگ غلط می‌کوبند و خب، صدای‌شان ‌نیز «دررو» دارد.

من خودم افرادی را در جامعه آواز می‌شناسم که کاربلد و در حال تربیت شاگردانی برای این عرصه هستند و به موازات کار و هدفم در آیین آواز در هرچه بیشتر شناساندن این گروه نیز تلاشم را می‌کنم. برای مثال هر از گاهی با دوستان و همکارانم در رسانه‌ها تماس می‌گیرم و سفارش می‌کنم یک مصاحبه ‌نیز با فلانی بکنید که چندان «چهره» نیست اما حقش است که شناخته شود و باید – به ویژه – اهالی موسیقی وی را بشناسند. دوستان رسانه‌ای به همین دلیل که این عزیزان چهره نیستند از مصاحبه و نشر آن با این عزیزان طفره می‌روند. اینجا دل من می‌گیرد. خب مگر چهره‌ها چه کسانی هستند – با احترام به همه آن‌ها – آیا خیلی از این افراد از مسیر طبیعی و درست به این جایگاه رسیده‌اند؟ آیا هر جایی که محفلی با اسم آواز برگزار می‌شود، باید این افراد در آن حضور و محوریت داشته باشند؟ نه ‌چنین نیست!

گویا قحط الرجال است و از میان ۸۰ میلیون فقط همین چند نفر وجود دارند و همیشه باید توی دور باشند.

جدا از این، دریافت من از شرایط، مرا به سمتی برد که متوجه این مطلب شدم که بخش مهم آواز ما مدفون شده و آدم‌های جدی و تاثیرگذار این عرصه نیز نادیده گرفته‌ شده‌اند و بسیار آسیب‌پذیر هستند. خاطره جالبی برای‌تان تعریف می‌کنم؛ زمانی که برنامه شب آواز ایرانی را شروع کردیم، از طریق هر کسی از هر جای ایران، از میان استادان و نوازندگان و خوانندگان‌ و نیز آد‌م‌های عادی که در خانواده‌یا اطراف‌شان خواننده و آوازخوان وجود دارد و خلاصه هر که می‌شناختم با یکی دو واسطه از افراد مشهور تا هنرجوهای دوماهه و شش‌ماهه و چندساله توانستم سه هزار تا شماره تلفن تهیه کنم. سپس شماره‌ها را به مرکز پیامک‌های حوزه هنری دادم و در اثر همان اعتماد و توصیه استادان و تبلیغی که کردند، همه دست به دست هم دادند تا سالن در همان جلسه اول پرشود. خب، تلگرام تازه در ایران به راه افتاده بود و البته دوستانم در اینستاگرام و جاهای دیگر هم برنامه را تبلیغ کردند. خوب یادم هست که استادم رضایی‌پایور با محبت و ازخودگذشتگی در خانه نشست و تعداد ۳۰۰، ۴۰۰شماره تلفن را در عرض دو سه شبانه‌روز با دست خودش برای ما نوشت. خب، ایشان یک مدرس آواز و آهنگساز و خواننده پیش‌کسوت است و با داشتن چنین جایگاهی خیلی مرا شرمنده کرد. در مرحله بعد هم از روی آن نوشته‌ها برایم عکس و اسکن گرفت و فرستاد. من نیز اسکن‌ها را به تایپیست دادم که تایپ کرد . آن ها را به مرکز پیامک‌های حوزه دادم تا برای همه صاحبان شماره‌تلفن‌ها پیامک دعوت ارسال شود. البته استاد رضایی‌پایور لطف زیادی به من داشتند و در جلسه اول هم قبول دعوت کردند و در برنامه آواز خواندند. خوب یادم است ایشان وقتی از من درباره هدف برگزاری این برنامه پرسیدند در پاسخ گفتم که در جست‌وجوی صداهای غیرتقلیدی هستم، گفتند در جلسات دیگر مجبور می‌شوی همان تقلیدکنندگان را بیاوری، چون صدای غیرتقلیدی نداریم یا خیلی کم داریم. الان حدود دو سال و نیم از آغاز نخستین برنامه شب آواز ایرانی می‌گذرد و خودم از طریق این برنامه و در ادامه هم از طریق برنامه آیین آواز، تعداد حدود ۵۰ خواننده را یافته‌ام که صدای خودشان را دارند و از این تعداد حدود هشت نفر هم شیوه خودشان را در خوانندگی دنبال می‌کنند. جالب اینکه تا قبل از حضور این عزیزان در این برنامه‌ها کمتر ‌کسی آن‌ها را می‌شناخت اما الان اخبار و تصاویر اجراهای‌شان در اینترنت موجود است و فکر می‌کنم تعداد کلی این گروه مستعد و بامایه در آواز و خوانندگی به ۱۰۰ نفر هم می‌رسد. شمار کسانی که شیوه شخصی خود را دارند هم ممکن است به ۱۵ – ۲۰ نفر برسد.

در حال حاضر مشغول تهیه آلبومی به نام «آیین‌ آواز» هستیم که در این اثر به معرفی این افراد و آثار آن‌ها خواهیم پرداخت. البته در شروع کارم خود من هم با صحبت آقای رضایی‌پایور موافق بودم اما با دلخوشی‌ این راه را آغاز کردم و الان این دلخوشی به ثمر نشسته و فهمیده‌ام ثروت ما در این هنر چندین برابر است و می‌توانیم فرهنگ ضدتقلید را در آواز جایگزین و این هنر را بارور کنیم.

همیشه می‌بینم که مخاطبان جدی برنامه، عطش آموختن مبانی تئوریک این عرصه را دارند و با اشتیاق مباحث را یادداشت و ضبط و سپس به اشتراک می‌گذارند. هر وقت هم که با آن‌ها صحبت می‌کنیم، می‌بینیم واژه‌هایی که آنجا به کار می‌بریم ورد زبان‌ها شده است. برای مثال وقتی از یک خواننده یا هنرجوی جوان می‌پرسیم تازگی‌ها چه کار می‌کنی؟ می‌گوید دارم یک آواز طراحی می‌کند که به نظر خودم جمله‌بندی‌های قشنگی دارد. در واقع یعنی به صورت خودبه‌خودی در بیان‌شان از کارهای پیش روی آوازی خود از جمله‌بندی‌های استادان حاضر در برنامه استفاده می‌کنند و خوشحالیم که این فرهنگ‌‌سازی صورت می‌گیرد.

به‌نوعی می‌توانیم بگویم که ما داریم جور کم‌کاری متولیان عرصه موسیقی در این ۴۰ سال را می‌کشیم. البته از وقوع این اتفاق هم خیلی خوشحالیم و مشابه این برنامه با نام‌های دور و نزدیک در نقاط مختلف کشور مثل کرج و آمل در حال برگزاری است یا در همدان با نام شب آواز هگمتانه هست و می‌خواهیم در زنجان، ورامین، شهرری و دماوند هم آن را راه‌اندازی کنیم. من در نطق افتتاحیه‌ام در شب آواز ایرانی و حتی در آیین آواز هم گفتم به امید روز نزدیکی که در هر محله یا شهر شب آواز هفتگی برگزار شود. حالا می‌بینم دور نیست که ما در هر محله‌ای آیین‌آواز و شب آواز هفتگی برگزار کنیم.

خوش‌بینی شما باعث شد این برنامه اشاعه یابد و دوستان دیگر نیز اقدام به برپایی چنین برنامه‌هایی کنند؟

فقط خوش‌بینی نبود و به‌قول‌معروف: «ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود». البته غرض تعریف از خود نیست بلکه منظور اصلی‌ام بیان سختی‌های کار است زیرا ما با چنگ و دندان این کار را حفظ کردیم و رسیدن به وضعیت کنونی به هیچ وجه راحت نبود و تلاش‌های شهرام صارمی – دوست عزیزم – همه از سر عشق بود و هست. روزی پس از پایان موفقیت‌آمیز یکی از برنامه‌ها نشسته بودیم به چای و شیرینی خوردن که شهرام شروع به شوخی کرد و گفت شما خل و دیوانه‌ها از این کار چه می‌خواهید؟ چرا خودتان را علاف کرد‌ه‌اید…؟ که با هم کلی خندیدیم. شب‌هایی که برنامه خوب پیش می‌رود و خوب تمام می‌شود از برخورد مخاطبان می‌فهمیم. همه به ما محبت دارند، پیام تلگرامی می‌دهند، روبوسی می‌کنند که خیلی قشنگ است و تا این‌ حد لطف نشان می‌دهند. امیدوارم این کورسو به ستاره تبدیل شود.

از نظر علی شیرازی، آسیب‌شناسی آواز چیست؟

بیش از دو دهه است که به‌عنوان فردی که در محافل و جمع‌های آوازی و موسیقایی شرکت می‌کنم و به‌ قول ‌معروف متخصص این عرصه هستم و در ۲۸ سالی که آواز می‌خوانم در کنار کار خوانندگی به آسیب‌شناسی آواز ایرانی هم پرداخته‌ام و به شهادت دو دهه مقاله‌هایی که نوشته‌ام و هنوز ادامه دارد که اوجش هم در آیین آواز و شبکه‌های اجتماعی است، به این مقوله خیلی پرداخته‌ام. آواز ایرانی از چند منظر تاریخی، اجتماعی، جامعه‌ موسیقی، جامعه آوازی، حاکمیت و دیدگاه‌های رسمی و مدیرانی که مسئولیت ساماندهی این عرصه را دارند، قابل‌بررسی است ولی به نظرم منظر تاریخی از اهمیت بیشتری برخوردار است و آن هم چیزی نیست به جز قطع ارتباط بین نسل‌های آواز و خوانندگان نسل‌های قبلی.

به دلیل آنکه آرمانگرایی افراطی یقه همه ما را گرفته بود؟

نه، اشتباه نشود! تصورم از وقوع انقلاب چنین بود که حتی نمادهای اجتماعی رژیم پیشین را هم به تمامی و بدون استثنا از دم تیغ می‌گذرانَند. طبیعی است که با همان بچگی با خیلی اتفاقات دیگر هم موافق نبودم. همیشه و در هر برهه‌ای همه آدم‌ها که موافق وقوع خیلی از رخدادها نیستند، تازه برخی نیز بعدها تجدید نظر می‌کنند. به هر حال آن اتفاق نیفتاد و صرف نظر از این خواننده و چند تن از فعالان سینمایی که به جرم‌های دیگری زندانی شدند، بقیه هنرمندان مشهور و نیمه مشهور قبل از انقلاب فقط ممنوع از کار شدند. به جز ذبیحی، بیشتر اهالی موسیقی را خانه‌نشین یا مجبور به کوچ کردند و جنبه بد آن خانه‌نشینی‌ها و کوچ‌ها این بود که به غیر از آقای شجریان، باقی آوازخوان‌ها از صحنه دور ماندند و محمود خوانساری حتی نتوانست بیشتر از پنج،‌ ۶ سال در زندگی دوام بیاورد؛ با اینکه سنی هم نداشت و به هنگام مرگ، فقط ۵۳ سالش بود.

ایرج و گلپایگانی بعد از ۲۰ سال در دوران اصلاحات موفق به اخذ مجوز شدند اما شوربختانه دیگر با آن کیفیت قبل، قادر به خواندن نبودند. خب، چرا این صداهای درخشان باید از بین برود؟ الان حدود دو دهه از زمانی که ایرج و گلپا توانستند مجوزی نصفه نیمه برای عرضه آلبوم و نه کنسرت و حضور در تلویزیون بگیرند، می‌گذرد ولی متاسفانه آن‌ها حتی نتوانستند نیمی از توانایی‌شان در روزهای اوج را بازآفرینی کنند. چند روز پیش که با یکی از دوستان صحبت می‌کردم، پرسیدم چرا ایرج و گلپایگانی با آن صداهای خوب و درخشان از زمانی ‌که مجوز گرفتند دیگر نتوانستند بخوانند، آن‌ها که به لحاظ جسمی و سنی هنور فرصت خواندن داشتند… گفت همان ۲۰ سالی که نشد بخوانند صدای‌شان را نابود کرد، هنرمند این‌گونه است دیگر! خیلی زود افسرده می‌شود و با این مقیاس، ۲۰ سال خاموشی و دوری از صحنه، برای افسردگی و در هم پیچیده شدن یک صدا، زمان کمی نیست. یک بار هم در آیین‌آواز گفتم که به نظرم مهم‌ترین مشکل آواز بعد از انقلاب قطع ارتباط بین نسل‌هاست و گسستگی با هرآنچه پیشتر در این هنر داشتیم. بعد هم گفتم که با وجود چنین رخدادهای تلخی فکر می‌کنم نیازی به بررسی دیگر عوامل رکود هنر آواز نیست. چون قطع ارتباط میان نسل‌ها تا حدی ویرانگر است که آسیب‌های دیگر، همگی در بستر این عامل اساسی رشد می‌کنند. راهی برای نفس کشیدن نیست، آبی هم وجود ندارد که روزنه‌ای باشد و شما به وسیله نی بتوانید زنده بمانید، تا مددی برسد. وقتی قامت هنری به افراشتگی آواز که شعر، موسیقی، تاریخ و فرهنگ‌ ما با آن عجین است و حتی حرف زدن ما نیز شبیه آوازمان است، اینچنین دچار خمودگی و با چنان موانعی هم روبه رو شود، بی‌شک به ورطه نابودی خواهد افتاد و به‌قول‌ حافظ: «عالَمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی». همین کار هم صورت گرفت و آواز جدیدی بنا شد که البته دیگر نمی‌توان به آن آواز گفت. چیزی شبیه من‌درآوردی و یکسونگرانه و فردمحور، که از بخت بد ما همچنان‌ هم آواز نامیده می‌شود و آن را با همه موجودی غنی ما در هنر آواز یکسان و برابر و برتر ازتمام پیشینه و دارایی ما در این هنر دیرینه و گرانسنگ می‌دانند.

در دهه ۱۳۶۰ افراد محترمی آواز می‌خواندند ولی بدون تعارف فقط معدودی از آن‌ها آوازخوان بود – آن هم در مواردی – البته چند تن از این هنرمندان همچنان فعال هستند ولی هنوز هم تحریر و صدای‌شان از دو جا صادر می‌شود. حالا شاید جمله‌بندی در آواز را در این مدت آموخته باشند اما آن ایام، کمتر اطلاعاتی در این خصوص داشتند و دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ نیز به همان نحو روی صحنه حاضر می‌شدند و می‌خواندند. بگذریم که برخی از این عزیزان هنوز جمله‌بندی بلد نیستند. خب، عرصه به شدت خالی شده بود و می‌گفتند فلانی تو بیا بخوان. بعضی حتی فقط به دلیل برخورداری از ظاهر خوب (از نگاه مدیران دولتی) و همراهی با نگاه رسمی در عرصه فرهنگ، با برخورداری از ‌ اندکی صدای خوب، دعوت به این کار شدند.

یعنی جاهای خالی را با هرچه بود پر کردند، نه آنچه باید باشد…

این‌گونه هم نبود. کاش لااقل جاهای خالی را با افرادی با توانایی نسبی که در این عرصه بودند پر می‌کردند. در آن زمان، جاهای خالی را با مصلحت‌های خودشان و البته با رابطه‌ها پر ‌کردند.

در ابتدای دهه ۱۳۷۰ افرادی را با صدای ناپخته وارد این عرصه کردند و به آن حالت پاپیولار دادند و آن‌ها تکثیر شدند، الان یکی از پرطرفدارترین خواننده‌های ما کار دیگری غیر از جیغ کشیدن نمی‌کند. ببینید، ما داریم آسیب‌شناسی می‌کنیم. من تا این لحظه که خودم می‌خوانم و آوازخوان هستم به این صراحت صحبت نکرده‌ام اما وقتی پذیرفته‌ام ناگزیرم به شما نشانی دهم و بپرسم آقای خواننده! چرا جیغ می‌زنید؟ شما آقای آهنگساز که با فلان خواننده کار کردید! امیدوارم خودتان از جیغ‌هایش لذت نبرده باشید! خواننده محترم فیلم و سریال چرا از ابتدا تا انتهای یک ترانه یا تصنیف با مخاطبان میلیونی باید فقط جیغ بزند؟ کجای این کار قشنگ است؟

متاسفانه مردم همیشه از کالاهای موجود استفاده و به آن عادت می‌کنند. دوست آوازخوانی دارم که معتقد است بدترین صداها هم که مکرر پخش شوند، به مرور زمان برای همه عادی جلوه می‌کنند و اشکال‌های صدای آن‌ها پس از مدتی دیگر به چشم نمی‌آید. این، عین همان تجربه‌ای بود که برایم اتفاق افتاد. صدایی را که در دهه ۱۳۶۰ نمی‌پسندیدم، امروز دوست دارم زیرا آن‌قدر صداهای بد وجود دارد که گویا این صدا بین همه آن‌ها پادشاه است.

به نظر شما بهترین آوازهای موجود در این ۱۱۲ سالی که از ضبط صدا در ایران می‌گذرد کدامند؟

آوازهایی که از دوره قاجار به ما رسیده، بهترین آوازهای ممکن از لحاظ کیفی، هنری و فنی هستند و با آوازهای بعدی فاصله دارند. به حدی که انسان خیال می‌کند این آثار فقط در رویاهستند؛ یعنی وجود خارجی ندارند! تصورم این است که در آن مقطع تاریخی برای ضبط صفحه باید هزینه زیادی صرف می‌شد و این‌گونه بود که کمپانی‌های بزرگ نظیر «هیز مسترویس» در این خصوص سرمایه‌گذاری و بعضی حتی قبلش هم جامعه‌شناسی می‌کردند. به عنوان مثال در مجموعه آلبوم «گنج سوخته » که اواخر دهه ۱۳۶۰ یا اوایل دهه ۱۳۷۰ منتشر شد، مطالبی مکتوب نیز وجود دارد. در یکی از همین مطالب آمده است – نقل به مضمون – یک کمپانی انگلیسی، فردی را برای شناسایی ذائقه مردم ایران به کشورمان اعزام می‌کند. این کمپانی در زمینه آواز سرمایه‌گذاری می‌کرده و به نظرم فیلترهای سختی برای گزینش افراد در خصوص معرفی به این سرمایه‌گذاران گذاشته بود. نتیجه این فرآیند هم به صورت کلی، معرفی افرادی همچون سیداحمدخان ساوه‌ای، «جنابِ» دماوندی، طاهرزاده و ظلی به هنر آواز ایرانی می‌شود. یا برای مثال خواننده‌ای مثل ادیب خوانساری که در دوره اول خوانندگی‌اش درخشان می‌خوانده و البته در دوره دوم خوانندگی‌اش هم خوب بوده ولی بنده دوره اول را بیشتر می‌پسندم، تاج اصفهانی که آواز مشهورش در دستگاه همایون را خوانده که این اثر در دوره‌های بعدیِ ضبط صفحه خلق شده است. فکر می‌کنم آن زمان این عزیزان برای ضبط و ثبت آثارشان از چند نظر در تنگنا قرار داشتند. خب، آدمی که ۱۵بیت آواز و چند دستگاه را کامل با تمام گوشه‌هایش در میهمانی یا محفل می‌خوانده، آن وقت با محدودیت‌هایی که در خصوص ضبط وجود داشت، باید شبیه همان آوازی را که در یک محفل با فراغ بال خوانده‌ بود، فقط در دو یا سه دقیقه یا کمی بیشتر – آن هم با درخشان‌ترین حالت ممکن – بخواند. زیرا ظرفیت صفحه‌های که ضبط می‌شد،‌ فقط در همین حد بود. مثل اینکه ما یک متن ۳۰۰ صفحه‌ای را برای ویرایش تحویل گرفته و موظف باشیم آن را در ۳۰ صفحه به صورت خلاصه ارائه دهیم اما چیزی از محتوای آن کاسته نشود؛ تا حدودی تمام محصولات آوازی آن دوره به این صورت است.

بعد از آن به مجموعه «گُل‌ها…» می‌رسیم که یک برنامه ۳۰ دقیقه‌ای و گاهی هم ۴۵ دقیقه‌ای بود؛ البته قبل از آن هم رادیو برنامه پخش زنده داشت، اما ضبط نمی‌شد، بنابراین از آن برنامه‌ها چیزی در دسترس نداریم ولی هرچه بود مردم با آن‌ها ارتباط خوبی برقرار کرده بودند. پس از آن، مدل‌های خوانندگی رادیویی باب می‌شود و از دلش ‌هم مشاهیری نظیر ایرج، گلپایگانی، شجریان، بنان، نادر گلچین و قوامی ظهور می‌کنند.

اواخر دهه ۱۳۴۰، دوره افول تدریجی هنر آواز است و برومند و شاگردانش از اوایل دهه ۱۳۵۰ با جشن هنر و برنامه رادیویی «گلچین هفته» میدان را قبضه می‌کنند و رنسانس خوبی در آواز پدید می‌آورند. بعد انقلاب رخ می‌دهد و ما با برهوت دهه ۱۳۶۰ مواجه می‌شویم و در دهه ۱۳۷۰ نیز تقلید و تک‌صدایی، سکه رایج بازار می‌شود که تا کنون ادامه دارد و امروز حتی خود مقلدان نیز دیگر اعتقادی به آن آواز ندارند و به بهانه‌های مختلف در فهرست کنسرت‌ها و آلبوم‌های‌شان از اجرای تنها مدل آوازخوانی‌ای که بلدند، شانه خالی می‌کنندیا از حجم اجرای آواز می‌کاهند.

جالب است که حتی خود افراد این گروه نیز دربرخی موارد معترض هستند.

بله، بامزه است که این افراد خودشان خبر از مرگ عنقریب آواز ایرانی می‌دهند اما کسی نیست که از این گروه بپرسد شما چه‌کاره هستی؟ مگر آواز خواندن هم بلدی؟ مگر آوازهایی که تا حالا خوانده‌ای استاندارد بوده؟ مگر همان آوازهای شما به لحاظ صدایی و شیوه‌ای مال خودت است؟ در حالی که این صداها به قول مرحوم استاد لطفی از نظر تکنیکال و هنری مریض هستند. به لحاظ زیبایی‌شناسی هنر آواز و موسیقی ایرانی نیز این صداها بیمارند. مشتی از آهنگسازان هم به دلیل اینکه وضع را این طور می‌بینند و به دلایلی دیگر، دارند خواننده‌زدایی می‌کنند. به همین سبب در انتخاب بهترین آثار، من هم بهترین‌ آوازهای موجود را متعلق به همان دوره طلایی و رویایی می‌دانم. البته نه اینکه در دوره‌های بعدی آثار خوب وجود ندارد. برای مثال شاهکار استاد قوامی هم یک آواز همراه با پیانو استاد محجوبی و مطلع شعری آن «تو سوز آه من ای مرغ شب چه می‌دانی» سروده رهی معیری است. استاد قوامی یک آواز دشتی هم دارد که اولش می‌گوید «شب فراق که داند که تا سحر چند است» که این یکی هم خیلی زیباست. از بنان و دیگران هم چندین و چند کار خوب سراغ دارم.

در خصوص آیین آواز که با شهرام صارمی در فرهنگسرای ارسباران بنیادش را گذاشتید، توضیح بدهید.

چند طرح را با آقای صارمی بررسی کردیم و وی زحمت پیگیری این طرح‌ها را در سازمان فرهنگی هنری کشید و پس از چندین ماه رفت‌وآمد به اجرای این برنامه رسیدیم. برای نام‌گذاری برنامه، چند اسم من پیشنهاد کردم و چند تا هم شهرام صارمی که درنهایت به همین «آیین آواز» رسیدیم؛ زیر آواز از گذشته‌های دور یک آیین، سنت و روش بوده علاوه بر این عنوان آیین آواز، ایهام هم دارد. در واقع در برنامه‌مان به «آیینِ» آواز می‌پردازیم و اینکه آوازخواندن به چه شکلی است. خب، آواز جزوی از زندگی مردم بوده ولی نگرش‌های غلط و ندانم‌کاری‌ها باعث شده همین آواز که بخشی از زندگی مردم بود از آن‌ها گرفته شود؛ البته آموزش اشتباه نیز در این خصوص اثرگذار بوده به‌نحوی‌که یک نفر را آورده و وی را معادل هنر «آواز» قرارداده‌اند. من انتقادی به یکی از میهمانان عزیز برنامه دارم که با وجود گرفتاری‌های شدیدش لطف کرد، وقت گذاشت و در آیین آواز حضور یافت. ولی همین هنرمند گرامی در ابتدای صحبتش از چهار، پنج استاد نام برد – البته همه استادان عزیز ما هستند – و گفت عصاره آواز ایرانی امشب در اینجا جمعند. خب، اگر ما بخواهیم عصاره آواز ایرانی را در این ۱۱۲ سال نام ببریم، تا حدودی تعداد زیادی از هنرمندان این رشته را دربرمی‌گیرد که شاید بیش از ۲۰ تن آوازخوان بزرگ را بتوان در این فهرست گنجاند. اما ایشان افرادی را عصاره موسیقی ایرانی نامید که به این ترتیب بزرگانی نظیر طاهرزاده، بنان، قمر تاج اصفهانی، دردشتی، ادیب خوانساری و چندین تن دیگر فراموش شدند؛ هرچند که من با این مدل درجه و عنوان دادن‌ها به کلی مخالفم چرا که همین درجه دادن‌های بی‌دلیل باعث شده بقیه افراد نامدار در عرصه آواز زیر اسامی جدید دفن شوند. مثل دوستی که گفتم با وی مصاحبه کنید؛ معلوم نیست زنده بماند ۷۰ – ۸۰ سالش است، گفتند معروف نیست گفتم کسانی که معروف هستند مگر چه کار کردند. شما برای آواز کار می‌کنید؟ برای رسانه کار یا آدم معروف‌ها پادویی می‌کنید. این سینه پر از درد است خیلی باید نگاه خود را تغییر دهیم. همین دغدغه‌ای برای آیین آواز بود و موقعیت پیدا کرد .روزنه‌ای باز شده که البته قبل از این نیز دغدغه‌ها بود ولی موقعیت آن پیش نمی‌آمد.

ان‌شاا… آواز نفسی بکشد و بتواند دوباره سر پا شود. برنامه آیین آواز را چند جلسه برگزار کرده‌اید؟

تا کنون ۱۹ دوره.

به‌عنوان فردی که دغدغه موسیقی و آواز دارید، انتظارتان از رسانه در برخورد با این عرصه چیست؟

قبل از پاسخ دادن به این پرسش شما، خوب است بگویم که من بیش از آنکه دغدغه موسیقی را داشته باشم دغدغه آواز ایرانی را دارم. البته در دایره موسیقی ایرانی دیده‌ایم که رونق هر یک از این دو، یعنی موسیقی ملی و آواز ملی، تا چه حد به یکدیگر کمک می‌کند اما در مفهوم موسیقی به مفهوم عام معتقدم که این هنر به هر حال و در هر شرایطی راه خودش را خواهد رفت. در حالی که حیات موسیقی و آواز ملی ما خیلی به هم وابسته است. ضمن اینکه احتمال دگرگونی این دو رشته به هم پیوسته بسیار است. همچنان که در این چهار دهه دیده‌ایم معیارها و استانداردهای آواز و موسیقی ملی تا چه حد دگرگون شده‌اند و تا چه حد از ریشه اصلی این دو هنر دور مانده‌اند. یک نگرانی مهم من نیز این است که موسیقی ما در آینده نزدیک یا دور آن‌قدر متحول شود که دیگر آوازمان را با خودش همراه نخواهد. همچنان که در سال‌های زیادی از این چهار دهه تلاش‌های زیادی را در بین خود موسیقی‌دانان سنتی در خواننده‌زدایی دیدیم که متاسفانه در آواززدایی نیز موثر بودند. در جواب پرسش شما نیز باید بگویم هرچند این حرف تکراری شده اما بازهم باید یادآور شویم که رسانه رسمی امروز به بن‌بست رسیده است. البته باید که از راهکارهایی برای گشایش این بن‌بست اتخاذ کنیم ولی به نظرم دیگر دوره‌ای که رسانه برای مردم تعیین تکلیف می‌کرد، گذشته است. برای مثال کیفیت سریال‌هایی مانند آینه یا مثل‌آباد را در دهه ۱۳۶۰ ببینید؛ البته در زمان خود کارهای ارزشمندی بودند ولی آیا امروز هم می‌توان با آن سیاست‌گذاری‌ها رسانه‌داری کرد؟ یا می‌بینیم هنوز هم از پشت گل یک ساز را نشان می‌دهند. خب، اگر ساز جزو صور قبیحه است، چرا این‌همه کنسرت با مشکلات و مشقت‌های فراوان برگزار می‌شود؟ اگر ساز صور قبیحه است،چرا به‌ فروش می‌رسد و این‌همه مرکز تجاری و آموزشی به آن اختصاص‌یافته است؟ اگر ساز صور قبیحه بود که آن‌همه سرود انقلابی، نظامی و مذهبی تولید نمی‌شد. به‌ویژه که بسیاری از این نواها و آواها در دوران جنگ کارساز بود و به هر حال شور و هیجان آفرید و در آن برهه ایفای نقش کرد.

این هم درست است که باید به نیاز مخاطب توجه کنیم، اما نباید در مقابل مخاطب هم وا دهیم. باید برای مخاطب فرهنگ‌سازی و سلیقه‌سازی کنیم اما تکلیف این کار نباید در اتاق‌های سربسته معین شود بلکه باید استادان دانشگاه، جامعه‌شناسان هنری و اهالی هنر در این خصوص ابراز نظر کنند.

آواز می‌تواند مردم را با همین رسانه که امروز به نفس‌نفس افتاده است و به‌سختی طی طریق می‌کند و اخبار نگران‌کننده‌ای در خصوص آمار مخاطبان و ریزش آن‌ها وجود دارد، آشتی دهد.

از حدود پنج یا ۶دهه قبل، منتقدان سینمایی اصطلاحی به نام فیلمفارسی داشتیم و داریم. حالا نمی‌دانم این اصطلاح «سریال‌تُرکی» مال خود من است و به ذهنم رسیده یا در جایی خوانده‌ام، خیلی هم مهم نیست ولی مساله این است که امروز سریال‌هایی در ایران تولید می‌شود که باید نام آن را سریال‌ترکی گذاشت. این سریال‌ها را برای شبکه خانگی از روی سریال‌های ترکی به بدترین وجه دوبله می‌سازند و از برخی از آن‌ها هم استقبال می‌شود. در جامعه هم می‌بینیم که از سریال اصلی ترکیه‌ای که در ماهواره با آن دوبله‌های ضعیف و بسیار بد پخش می‌شود، تا چه حد استقبال می‌شود و چقدر تاثیر می‌گذارند، به گونه‌ای که تا چند سال آینده حرف زدن بچه‌های ما الکن و ناقص‌تر از اینی که امروز هست خواهد شد. دلیلش هم لحن‌ها و لهجه‌های موجود در دوبله‌هایی است که سریال‌های ماهواره‌ای و کارتون‌ها ترویج می‌کنند. می‌دانیم که دربازار، ترویج کردن حتی بالاتر از تبلیغ است. در واقع تبلیغ آرزو است ولی ترویج عین هدف است. علتی که بچه‌های ما بد صحبت می‌کنند و لهجه‌های زیبای لری، ترکی و شیرازی ما دارند از بین می‌روند، همین دوبله‌هاست. امروز کودکان و نوجوانان ما با لهجه «اروپایی ـ فارسی» یا افغانی دوبله‌های جم و فارسی‌وان، فارسی حرف می‌زنند. اگر یادتان باشد تا چند سال پیش همه می‌گفتند «عشق من» حالا همه به هم می‌گویند عشقم. البته این دومی درست‌تر و فارسی‌تر از عشق من است اما دارم آدرس می‌دهم تا بدانید این عبارت و اصطلاح، به طور مستقیم از سریال‌های دوبله‌شده ماهواره‌ای در آن سوی آب‌ها آمده است و البته به عنوان یک ویراستار می‌توانم شمار بالایی از کلمه‌ها، اصطلاحات و عبارت‌های غلطی را که این سریال‌ها بر زبان مردم جاری کرده‌اند، برای شما بازگو کنم. متاسفانه آن‌ها دارند به هدف می‌زنند و شما دارید عبور می‌کنید. چاره نجات هم فقط رجوع به هنر و فرهنگ ایرانی است که بسیاری از آسیب‌های امروز را که از طریق ماهواره و سریال‌های ترکی رواج پیداکرده، مرتفع می‌کند. چرا که همه می‌دانیم – برای مثال – آواز ما به شعر کهن‌مان وابسته است و فرهنگ غنی و دیرینه‌مان در آن موج می‌زند.

ممنون که آمدید.

ممنون که تحمل کردید و ببخشید که من این‌قدر تلخم. به هر حال ۲۸ سال مرارت کشیدم و حرص خوردم و کارهای اجرایی نیز مانند همه چیز سخت‌تر شده است.

 منبع: روزنامه قانون

علی شیرازی به مهر گفت:

«آیین آواز» به شهرستان ها می رود/ زنجان اولین میزبان

علی شیرازی
شناسهٔ خبر: 4102204 - دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۵
مدیر برگزاری ویژه برنامه «آیین آواز» از برگزاری نشست های این برنامه در شهرستان ها به صورت ماهانه یا هفتگی خبر داد.

علی شیرازی خواننده و مدیر برگزاری ویژه برنامه «آیین آواز» درباره نحوه برگزاری این ویژه برنامه به خبرنگار مهر گفت: ما از همان ابتدا در افتتاحیه «آیین آواز» و قبل تر «شب آواز ایرانی» اعلام کرده بودیم آرزو و هدف ما این است که به زودی در تمام مراکز استان، شهرستان‌های کوچک و بزرگ و حتی محله‌ها شاهد برپایی چنین جلساتی به صورت ماهانه و حتی هفتگی باشیم. من ایده اصلی این کار را از شب شعر گرفتم که هم اکنون صدها جلسه هفتگی آن در تمام کشور برگزار می‌شود. آواز هم یکی از اصیل‌ترین و ناب‌ترین هنرهای ملی است که با شعر و فرهنگ کهن ما نسبت و رابطه مستقیم دارد بنابراین خیلی هم خوب است که این جلسات تکثیر شوند و ما شاهد احیای این هنر دیرینه باشیم.

وی افزود: اولین سری از برنامه‌های شهرستانی ویژه برنامه «آیین آواز»  بعد از محرم و صفر آغاز می‌شود. البته ما برای شروع، ماه گذشته با کمک و هماهنگی به عمل آمده توسط دوست هنرمندم جاوید عباسی فلاح، سفری به زنجان داشتم. آنجا متوجه شدم که تعداد ۵۰ خواننده مستعد و نیز هنرجوی آواز فقط در این شهر وجود دارد که اگر مجموع این افراد را در کل استان به اینها بیفزاییم، تعدادشان حتی به بیش از اینها بالغ می‌شود. خوشبختانه برخی مسئولان فرهنگی و هنری شهر نیز همراهی کرده و شبکه تلویزیونی «اشراق» زنجان فرصت خوبی را در اختیار من قرار داد تا در یک مصاحبه زنده، درخواستم را با مسئولان محلی و استانی در میان بگذارم.

این هنرمند بیان کرد: همان گونه که قبلا هم اشاره کردم، تکثیر برنامه «آیین آواز» یکی از مهم ترین اهداف ما در ماه های آینده است، بنابراین هر ماه در فرهنگسرای ارسباران شاهد برگزاری برنامه مخصوص همان ماه خواهیم بود. اگر هم شرایط افتتاح و راه‌اندازی آیین آواز در یک شهر  فراهم شد، در نخستین جلسه من و تعدادی از دوستان که همیشه به ما کمک می‌کنند در نخستین نشست حاضر خواهیم شد و سپس بار تدارکات و هماهنگی نشست‌های آتی را بر دوش علاقه‌مندان محلی و دوستداران آواز در همان نقطه خواهیم گذاشت. البته همیشه به کمک و همراهی مسئولان فرهنگی و هنری هر شهر و هر محله نیازمندیم. چرا که بدون همراهی این عزیزان محال است بتوانیم اتفاقی را در هنر آواز که سالهاست با رکود دست و پنجه نرم می‌کند رقم بزنیم.

شیرازی با اشاره به این نکته که رایزنی هایی برای برگزاری ویژه برنامه «آیین آواز» در شهرهای همدان، رشت، انزلی، ورامین و ری انجام گرفته، تصریح کرد: در حال حاضر مشغول رایزنی برای قطعی شدن برگزاری «آیین آواز» در این نقاط هستیم. من از همین جا به تمام کسانی که در تمام ایران عزیزمان قلب‌شان برای فرهنگ و هنر این مرز و بوم می‌تپد اعلام می‌کنم چنانچه می‌توانند در این زمینه برای شهر و استان خودشان پیش قدم شوند با تیم برگزارکننده و مؤسس برنامه «آیین آواز»  در فرهنگسرای ارسباران تهران تماس بگیرند تا ترتیب شروع این نشست‌ها در مناطق دلخواه آنان نیز داده شود. همچنین خودم به شخصه هر ماه در روز برگزاری این نشست در ارسباران، چه قبل و چه بعد از برنامه که از طریق رسانه‌ها پیشاپیش زمان برگزاری آن اعلام می‌شود، آماده‌ام به صورت حضوری در خدمت این علاقه‌مندان باشم تا زمینه سفر به مناطق مختلف فراهم شود.

 سلسله نشست‌های تخصصی آموزشی «آیین آواز» از سال گذشته توسط کانون موسیقی ارسباران با هدف احیای هنر آواز ملی و همچنین معرفی چهره‌های برتر این هنر که در این چند ساله از نظرها دور مانده‌اند تأسیس شد.

علی شیرازی در گفتگو با مهر:

آواز چوبِ نگاه‌های نادرست را می‌خورد/ جزئیاتی از یک شب موسیقایی

علی شیرازی
شناسهٔ خبر: 4045984 - سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۹
مدیر برنامه «آئین آواز» با اشاره به تازه ترین فعالیت های موسیقایی خود ضمن اعلام برگزاری یک کنسرت در برنامه «شب موسیقی ارسباران» از شرایط فعلی توجه به استعدادهای موسیقی انتقاد کرد.

علی شیرازی خواننده موسیقی ایرانی و مدیر برگزاری ویژه برنامه «آئین آواز» در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به تازه ترین فعالیت های خود در عرصه موسیقی بیان کرد: روز چهارشنبه یازدهم مرداد به همراه سه خواننده دیگر در چهار بخش جداگانه از یک برنامه موسیقایی به اجرای آواز می پردازیم. نام این برنامه تازه‌ تأسیس که به میزبانی فرهنگسرای ارسباران تهران برگزار می شود «شب موسیقی ارسباران» است که این بار، بر خلاف آئین آواز در همین فرهنگسرا و پیش تر در«شب آواز ایرانی» به میزبانی حوزه هنری بنده نقشی در شکل‌گیری آن ندارم.

وی ادامه داد: «شب موسیقی ارسباران» حاصل فکر و زحمات شبانه‌روزیِ اعضای «کانون موسیقی فرهنگسرای ارسباران» است و قرار است هر فصل یا شاید هم هر دو ماه یک بار، برگزار شود. در هر برنامه نیز قرار است به یکی از رشته‌های مهم موسیقی هنری و جدی پرداخته شود که این بار و در شروع، خوشبختانه قرعه به نام آواز ایرانی افتاده است. به هر حال دوستان و هنرمندان باسابقه و پیشکسوتی مثل علی رستمیان، امیر مداح و علیرضا حاجی‌طالب که هر سه مدرس آواز هم هستند در این نشست به اجرای آواز می‌پردازند. بخش چهارم اجرا را هم من به عهده دارم که با خواندن یک آواز ماهور در کنار این عزیزان خواهم بود.

شیرازی با اشاره به برگزاری ویژه «آئین آواز» در فرهنگسرای ارسباران تصریح کرد: خوشبختانه با تلاش و برنامه ریزی هایی که انجام گرفته ما روز سه شنبه ۲۴ مرداد وارد اولین سالگرد فعالیت این ویژه برنامه در فرهنگسرای ارسباران می شویم و من این موفقیت را در بخش اجتماعی مدیون همراهی استادان و هنرمندان و علاقه‌مندان این هنر در جامعه آوازی کشورمان می‌دانم. در بخش اجرایی نیز راهنمایی‌های دوست خوب و هنرمندم شهرام صارمی که در فرهنگسرای ارسباران به همراه مدیریت و کارکنان این نهاد فرهنگی آبرومند و کارگشا یار و غمخوار واقعی آیین آواز بودند، فضای بسیار ارزشمندی را برایم فراهم کرد.

وی عنوان کرد: در این یک سال و البته قبلش هم تجربه برگزاری اولیه پنج نشست از «شب آواز ایرانی» در حوزه هنری، ما به یافته‌های جدیدی در هنر آواز  به ویژه در بخش اجرایی رسیدیم. اینکه ما بیش از آنچه که فکر می‌کردیم خواننده و آوازخوان خوب داریم. البته این فقط نظر من نیست و همراهان برنامه هم در طول این مدت، شاهد آن بودند. صداهای شوق‌انگیزی که بر خلاف تصور عامی که قبلا حتی خود ما اهالی آواز داشتیم نه تنها تقلیدی و به شیوه مد روز یا همان تک صدایی نمی‌خوانند که برخی حتی حرف‌های تازه‌ای از نظر شیوه و مدل خوانندگی و آواز دارند.

شیرازی توضیح داد: واقعیت ماجرا این است که متأسفانه همه ما و در کل، هنر آواز دارد چوب نگاه‌ها و برداشت‌های نادرست را می‌خورَد. یک سری شامل نگاه مدیران و مسئولان دولتی است که تلقی‌شان را از آواز به روز نکرده‌اند و هنوز با نگاه چند دهه پیش به این هنر ملی که به نوعی گنجینه عظیم شعری و موسیقایی این سرزمین است، می‌نگرند و دسته دوم هم رسانه‌ها هستند که در ارایه مجموعه داشته‌های ما از آثار قدیم و جدید آوازی خست به خرج می‌دهند و به تصور عدم استقبال عامه مخاطبان از آن رویگردانی می‌کنند. اما دسته سوم که به نظرم مهم ترین گروه در راهبرد خطاآلودِ این سال‌های هنر آواز هستند خود اهالی موسیقی و آواز محسوب می‌شوند که با این گنجینه مهمی که به آنها ارث رسیده خوب و درست رفتار نمی‌کنند.

این پژوهشگر موسیقی ایرانی در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: طی سال های اخیر استعدادهای بسیار فراوانی در حوزه موسیقی به ویژه هنر آواز وجود دارند اما راهبرد غلط آموزشی  برای هنرجویان آتیه‌دار، مجموعه هنر آواز را به این حال و روز دچار کرده است. با این همه و با کمال خوشحالی باید به اطلاع کسانی که دورادور اوضاع هنر آواز را دنبال می‌کنند باید بگویم تعداد این آتیه‌داران در حال حاضر بالغ بر ده‌ها تن می‌شود که بخش مهمی از آنها تاکنون در برنامه‌های ماهانه از جمله «آئین آواز» معرفی شده و به اجرای آواز پرداخته‌اند.

شیرازی در پایان با اشاره به تازه ترین فعالیت های خود اظهار کرد: در این چند وقت دو بار به همراه دوستان نوازنده در یکی از شبکه‎‌های تلویزیونی خودمان به صورت زنده به اجرای آواز پرداختم. در ماه‌های آتی هم علاوه بر نگارش مقالات آوازی به سیاق دو دهه اخیر، برگزاری نشست‌های آیین آواز را دنبال خواهم کرد و مهمتر از همه سخت پیگیر ضبط و انتشار یک آلبوم خواهم بود.

علی شیرازی در «شب موسیقی ارسباران» آواز می‌خواند

تهران- ایرنا- فرهنگسرای ارسباران در نخستین برنامه «شب موسیقی ارسباران» چهارشنبه 11 مرداد ساعت 19 میزبان علی شیرازی خواننده و آواز پژوه موسیقی دستگاهی خواهد بود.

به گزارش خبرنگار حوزه موسیقی ایرنا، صدای این خواننده را مجید پایدار با ساز تار همراهی خواهد کرد. این دو نفر ویژه‌ برنامه خود را در دستگاه ماهور ارائه می‌کنند. 
شیرازی در همراهی با ساز پایدار، غزلی عاشقانه از سعدی را به آواز می‌خواند و در پایان نیز اجرایی قدیمی اما کمتر شنیده‌ شده از تصنیف قدیمی و پرطرفدار مرغ سحر اثر نی‌داود را بازخوانی می‌کند. 
شعر این اجرای دیگرگونه و عاشقانه، سرودۀ رهی معیری است که سال‌ها قبل توسط دو خواننده قدیمی در برنامه رادیوییِ گل‌ها ارائه شده بود.
«شب موسیقی ارسباران» که «کانون موسیقی فرهنگسرای ارسباران» مبتکر و مجری آن است، برنامه جدیدی است که با هدف تمرکز بر موسیقی جدی و هنری شکل گرفته و قرار است به صورت فصلی یا دوماهانه اجرا ‌شود. 
همچنین در نظر است این نشست، هر بار با اختصاص به یکی از ژانرهای مختلف موسیقی (نظیر موسیقی دستگاهی ایرانی، موسیقی کلاسیک، موسیقی اقوام ایرانی، کُرال و... در بخش‌های سازی و آوازی) برگزار شود. 
فرهنگسرای ارسباران در ضلع شمال غربی پل سیدخندان (خیابان جلفا) واقع شده و ورود تمامی علاقه‌مندان به «شب موسیقی ارسباران» آزاد و رایگان است.
علی شیرازی پیش از این چند سری برنامه پژوهشی، تخصصی و آموزشی «آیین آواز» و «شب آواز ایرانی» را بنیاد گذاشته و اداره کرده بود که هر دو در فرهنگسرای ارسباران اجرا می شد.
استفراهنگ**9012** 1823
خبرنگار: زهرا امیری** انتشار: طاهره نبی اللهی

انتهای پیام /*

آموزش کاربردی آواز و ردیف آوازی توسط علی شیرازی

علی شیرازی (زاده ششم فروردین ۱۳۵۰، ری)، خواننده، مدرس آواز و پژوهشگر موسیقی ملی (آوازپژوه)، نویسنده، روزنامه‌نگار، منتقد سینما و منتقدموسیقی فیلم است و چندی است که تدریس آواز ایرانی را با رویکردی پژوهشی و خلاقانه شروع کرده است.

شایان ذکر است که ایشان بنیانگذار، مبدع و طراح اولیه برنامه شب آواز ایرانی است. برنامه‌ای که با هدف میدان دادن به چهره‌های ناشناخته و کمتر شناخته شده در هنر آواز پایه‌گذاری شد.اما او پس از برگزاری پنج جلسه از این سلسله برنامه کناره گرفت و ضمن پرهیز از رسانه‌ای کردن علل استعفایش فقط به انتشار یک نامه خداحافظی بسنده کرد.

نشست آیین آواز

پس از جدایی ناگزیر از شب آواز ایرانی نشست ماهانه دیگری را این بار در فرهنگسرای ارسباران به راه انداخت. فکر اولیه این برنامه آیین آواز را حسام‌الدین سراج با او در میان گذاشته بود که برنامه در نهایت با افزودن ایده‌های خود شیرازی به شکل فعلی درآمد. او در این برنامه عنوان کارشناس مجری را هم دارد و از طریق پرسش‌هایی که در بخش مباحث فنی و تئوریک آوازی با استادان این هنر در میان می‌گذارد در بحث‌ها مشارکت می‌کند. علی جهاندار، علی رستمیان، داود فیاضی، هوشنگ فراهانی، رضا رضایی پایور، محسن کرامتی، حمیدرضا نوربخش، محمود مخدوم، تورج زاهدی، محمد منتشری، علیرضا پورامید، هادی منتظری، هوشنگ جاوید، میلاد کیایی، جمال‌الدین منبری، فاضل جمشیدی، حسین پرنیا و حسن ناهید از استادان و مدرسانی هستند که در آیین آواز حضور یافته و به بحث و بررسی موضوع‌های از پیش تعیین شده یا دست‌کم اجرای آواز و موسیقی پرداخته‌اند.

سرفصل برنامه های تدریس ایشان برای دوستان علاقه مند به شرح زیر می باشد:

تعریف آواز ایرانی و تعمق در ردیف آوازی (آواز چیست؟ ویژگی‌های یک آوازخوان و آواز خوب، …)
آشنایی با تکنیک‌های درست تحریر و راه‌های رسیدن به صدای شخصی و یونیک
رسیدن به حجم مفید صدا
تحریرسازی و جمله‌بندی‌های درست تحریری
بررسی کیفیت تنوع آوایی و نقش آن در رنگ‌آمیزی تحریرها
تلفیق شعر و موسیقی و کار کردن با شعرهای مختلف (به همراهِ) پیش‌نیازهای طراحی آواز
آموزش متر آواز، حفظ نظم و انضباط در آواز و حفظ وزن و ریتم در آواز
کیفیت حفظ رنگ و تونالیتۀ صدا در هر سه جای مختلف آن (بم، میانی، اوج)
‌بررسی شیوه‌های مختلف آوازی (استادان قدیم و جدید)
هنر گوش‌دادن به آواز و رسیدن به مقام «شنوندۀ استاد»
و… آموزش گرم‌خوانی
زمان: هر هفته، یکشنبه‌ها از ساعت ۱۷ تا ۱۹ (اولین روز در ماه دوم برگزاری – برای کسانی که جدید ثبت نام می‌کنند – یکشنبه ۷ خرداد ۹۶)
آدرس: میدان فلسطین، خ طالقانی غربی به سمت وصال ،پ ۵۴۲ مرکز آموزشی کنش معاصر، طبقه سوم “روبروی آموزش پرورش و مسجد،درب کوچک قهوه ای

گروه تلگرام علی شیرازی

مطالب مرتبط:

درباره ی علی شیرازی 

وبلاگ هنرمند ارجمند علی شیرازی 

نگاهی به صدا و آوازِ «علی شیرازی»

در دهمین نشست آیین آواز؛

آذرسینا، غزنوی و شیرازی از ریتم در آواز ایرانی می‌‌گویند

آذرسینا، غزنوی و شیرازی از ریتم در آواز ایرانی می‌‌گویند

دهمین نشست تخصصی آموزشی آیین آواز ۳۰ خرداد با موضوع "ریتم در آواز ایرانی" در فرهنگسرای ارسباران برگزار می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، دهمین نشست تخصصی آموزشی آیین آواز در حالی از ساعت ۱۸ سه‌شنبه ۳۰ خرداد در فرهنگسرای ارسباران برگزار می‌شود که مهدی آذرسینا (آهنگساز و نوازنده‌کمانچه)، مرتضی غزنوی (خواننده و مدرس‌آواز) و علی شیرازی (آوازخوان و آوازپژوه) درباره "ریتم در آواز ایرانی" سخن خواهند گفت.

علی شیرازی که کارشناس‌مجری این نشست نیز محسوب می‌شود به ایلنا گفت: برخی مخاطبان غیرمتخصص و شنوندگان عام موسیقی آوازی گمان می‌کنند آواز فاقد ریتم است ولی در واقع علت چنین برداشتی می‌تواند به سبب واضح نبودن ریتم آثار آوازی با‌شد. در واقع هر قدر که شنونده عام می‌تواند سرضرب‌های یک تصنیف – مثلاً – با ریتم شش هشتم را تشخیص دهد و آن را با انگشتان یا نگاهش به نمایش بگذارد، ریتم آواز چون آزاد به نظر می‌رسد معمولاً از چشم چنین اشخاصی پنهان می‌ماند.

وی در توضیح این مطلب افزود: بدیهی است که آواز هم ریتم دارد اما این ریتم بیشتر درونی و تا حد زیادی وابسته به وزن شعری است که خواننده آن را به شکل آواز اجرا می‌کند.

شیرازی همچنین عنوان کرد: آذرسینا نیز که این موضوع  نشست از محتوای کتاب تازه نشریافته‌اش «شعر؟ یا موسیقی؟ (تَنَنای شعر سپید)» چندان دور نیست از دیدگاه موسیقایی و در جایگاه یک نوازنده و آهنگساز در بحث مشارکت خواهد کرد. غزنوی نیز با نگاهی از دریچه ردیف آوازی در بحث حاضر خواهد شد.

حضور در نشست تخصصی آیین آواز برای عموم آزاد است و علاقمندان می‌توانند برای شرکت در این نشست از ساعت ۱۸ سه‌شنبه ۳۰ خرداد به فرهنگسرای ارسباران واقع در ضلع شمال غربی پل سیدخندان، خیابان جلفا مراجعه کنند.

 

دانلود آواز همایون با صدای علی شیرازی

 اجرای خصوصی (بدون تمرین و کاملاً بداهه) 

علی شیرازی به همراه ساز مسعود نجفی

آواز: علی شیرازی

سنتور: مسعود نجفی

دستگاه: همایون

تصنیف: خسته‌دلان

اول بهمن 1395

 

اجرای «ای ایران» برای ادای احترام به حسین گل‌گلاب

فرهنگ > موسیقی - فردا یکشنبه 22 اسفند در جریان رونمایی از کتاب «مرز پرگهر» (درباره حسین گل‌گلاب)، تصنیف «ای ایران» از سروده‌های او اجرا خواهد شد.

 

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، علی شیرازی خواننده و آوازپژوه فردا یکشنبه 22 اسفند در مراسم رونمایی از کتاب «مرز پرگهر» (درباره حسین گل‌گلاب، سراینده «ای ایران») که به کوشش هومن ظریف گردآوری شده است، ضمن اجرای آواز، سرود ملی «ای ایران» را هم خواهد خواند.

در این اجرای موسیقایی یحیی علوی نوازنده سنتور، علی شیرازی را  همراهی خواهد کرد. تصنیف «بسته دام» که شعر آن را نیز زنده‌یاد گل‌گلاب سروده دیگر اثری است که شیرازی اجرا خواهد کرد. شیرازی پیشتر با هومن ظریف در دو مستند «یمینی شریف؛ نغمه سرای کودکان» و «فرخی یزدی» به عنوان آوازخوان همکاری کرده بود.

آیین رونمایی از کتاب «مرز پرگهر» به کوشش هومن ظریف (مستندساز، نویسنده و پژوهشگر) از ساعت 18 یکشنبه 22 اسفند در گالری «آ» واقع در خیابان کریمخان، آبان جنوبی (عضدی)، کوچه ارشد، پلاک هفت برگزار خواهد شد و ورود همگان به این نشست آزاد است.

علی شیرازی از عنصر مغفول مانده ریتم در آواز ایرانی می‌گوید

 



علی شیرازی در گفتگو با روزنامه صبا: 
موسیقی ما بزرگ‌ترین گنجینه ملودیک جهان است

به گزارش روزنامه صبا علی شیرازی خواننده و آوازپژوه در یک سخنرانی که در فرهنگسرای ولا و با موضوع ریتم در آواز برگزار شد، به ارائه یافته‌‌هایش از پژوهشی درخصوص ریتم در آواز ایرانی پرداخت. او هر جا که لازم بود در بیان این مبحث فنی و تئوریک آوازی گوشه‌هایی را هم برای حاضران اجرا می‌کرد و حسین مختاری؛ نوازنده ویولون هم شیرازی را در اجرای این قطعات آوازی همراهی می‌کرد. ریتم (ضرباهنگ) در آواز ایرانی مبحثی مغفول مانده بوده است و به‌لحاظ نظری کمتر به آن پرداخته شده است و شیرازی با درک این خلأ، این سخنرانی را ترتیب داد تا از این رهگذر توجه خود و مخاطبان موسیقی ایرانی را به این مبحث مهم در آواز و آموزش آواز ایرانی معطوف کند. در ادامه توضیحات بیشتر شیرازی را در این باره می‌خوانید.


منظور دقیقتان از ریتم در آواز چیست؟ چون ما بیشتر با ریتم در تصانیف و دیگر قطعات موزون سر و کار داشته‌ایم و نه آواز.
بسیاری از شنوندگان عام موسیقی و آواز ایرانی از وجود عنصر ریتم در آواز به کلی بی‌خبرند. هرچند شنوندگان جدی و پیگیر آواز به‌همراه کسانی که دستی بر هنر آواز یا موسیقی ملی دارند بر بسیاری از دقایق و ظرایف این هنر از جمله ریتم و ضرباهنگ اشراف دارند. حتی حرف‌زدن ما فارس‌زبان‌ها نیز دارای ریتم خاصی است که من ترجیح می‌دهم این ریتم را ترکیبی و بسته به احساس و مقصود گوینده و حس‌وحال و عواطفش در حال بیان هر جمله و عبارت دارای ریتم متغیر بنامم. ریتم در آواز، موضوعی است که بیش از پیش باید توسط استادان، مدرسان رشته و اهل فن در آن دقت شود. همچنان که ردیف موسیقی ما وسیع‌ترین و بزرگ‌ترین گنجینه ملودیک جهان است و متاسفانه قدر آن را خود ما نمی‌دانیم که باید بیش از همه بدانیم.


تا چه میزان بر مباحث تئوریک ریتم‌شناسی در آواز ایرانی پژوهش و فعالیت صورت گرفته است؟
ما یکی از غنی‌ترین گنجینه‌های موسیقایی و آوازی را داریم که همانا ردیف دستگاه‌های موسیقی است، اما شوربختانه به‌شدت از نظر تئوریک در مضیقه‌ایم و در این زمینه به کم‌کاری نهادینه مبتلا هستیم. این فقر تئوریک باعث شده تا به‌محض این‌که یک هنرجوی باهوش پرسشی مهم و اساسی را مثلا در زمینه متر آواز، سرعت اجرای تحریر یا ریتم در آواز از استاد و مدرسی بپرسد، معمولا با پاسخ‌هایی کلی و مبهم از قبیل این‌که باید در خود این گوشه یا آن دستگاه دقت کنید تا متوجه مطلب بشوید، روبه‌رو می‌شود. علتش هم این است که در شیوه آموزش سینه به سینه معمولا به تکرار مو‌به‌مو و درست هر مطلب رضایت داده می‌شود، وگرنه در هر بخش از ردیف‌سازی و آوازی ما، ده‌ها مطلب مهم و کارگشا نهفته است. همین فقر تئوریک باعث شده تا مدرسان خیلی چیزها را به گذشت زمان واگذار کنند و مدام به شاگرد بگویند، فلان مطلب مثلا تا دو سه سال دیگر خود‌به‌خود دستتان می‌آید و بر آن مسلط خواهید شد. البته هیچ‌کس منکر زحمت‌های استادان و مدرسانی نیست که این‌چنین در شرایط سخت روزگار ما به امر مهم و حیاتی آموزش مشغولند، ولی از یک جایی باید به فکر چاره برای این فقر تئوریک آوازی باشیم.

تفاوت ریتم در آواز با سایر فرم‌ها و قطعات چیست؟
ریتم آواز همان ضرباهنگ اجرای کلام ملودیک و تحریر در هنر آوازخوانی است. باید گفت آواز هم مثل بسیاری از قطعه‌های موسیقایی ریتم دارد، منتها این ریتم آنگونه که خیلی‌ها تصور می‌کنند نیست.

چه عواملی در آواز ایرانی بر ریتم و سرعت، کندی و کیفیت آن تاثیر می‌گذارند؟
آواز در واقع بسیار متاثر از وزن شعر در حال خواندن است. حتی وزن تحریرها نیز تابعی از وزن عروضی شعر است و البته هر خواننده‌ای به فراخور دانش، توان، تکنیک و بافت و قدرت حنجره‌اش به‌گونه‌ای به تلفیق وزن شعر با ریتم آواز در حال اجرای خود می‌اندیشد. همین‌گونه است که شیوه‌ها و سبک‌های آوازی شکل می‌گیرند و اصلا مکاتب آوازی قوام پیدا می‌کنند. البته اگر به وجود مکتب در هنر آواز قائل باشیم که در این بحث نمی‌گنجد. باید در نظر داشت ریتم آواز هر چند به‌شدت تحت‌تاثیر وزن شعری قرار دارد اما مترونوم اجرای همین ریتم در فراز و فرودهای گوشه‌های مختلف هر دستگاه یا مایه متفاوت است. مثلا در گوشه‌های اوج که معمولا به ذات، در اوج صدای خوانندگان اجرا می‌شوند –مگر آن‌که درآمد از جایی شروع شده باشد که خواننده توان عزیمت تا اوج را در جای اصلی و واقعی آن گام نداشته باشد– به‌طور کلی ریتم اجرای آواز در اوج سرعت می‌گیرد. همچنین در هنگام فرود نیز نوعی لختی توام با وقار و متانت در ریتم دیده می‌شود. این سنگینی ریتم آن‌قدر مشهود است که شنونده خودبه‌خود متوجه است که در لحظه‌های پایانی آواز قرار دارد. جاهایی از آواز هم هست که تحت تاثیر مضمون شعری باید مثلا با ریتم تندتری نسبت به بقیه ابیات یا مصراع‌ها اجرا شود. برای مثال وقتی داریم یک‌بیت را با حال‌وهوای شاد می‌خوانیم طبیعی است که نباید آن‌را کند و توام با رخوت و سستی اجرا کنیم. البته این مقوله بیشتر از جنس مترونوم اجرای آن قسمت است و سرعت اجرایش را دربرمی‌گیرد تا ریتم خواندن آن‌را. به‌هر حال همه این موارد را باید در بررسی ریتم آواز در نظر گرفت. استادان و مدرسان گرامی آواز باید بیش از این‌ها به این مقوله توجه کنند تا بتوانیم فرهنگ آوازی غنی‌تری را در دسترس همگان قرار دهیم.

آیا متغیرهای دیگری هم در این زمینه نقش ایفا می‌کنند؟
بله؛ حتی احساسات و عواطف و وضع و حال فعلی یک آوازخوان و این‌که اکنون در چه عوالمی سیر می‌کند، بر ریتم آوازش و این‌که چه حس و حالی از آن برخواهد آمد سخت موثر است. این‌گونه است که هر خواننده خوب، مسلط و خلاق تقریبا نمی‌تواند یک آواز به‌خصوص را دو بار به‌صورت صددرصد شبیه به هم اجرا کند. حال خواننده هربار در کیفیت و نحوه ریتم‌سازی و ریتم‌دهی آوازش موثر و دخیل است.

چه می‌شود کرد تا آواز ایرانی در میان مخاطبان عام‌تر فراگیرتر شود؟
پرنده آواز ما با دو بال کلام و تحریر که در قالب‌های ملودیک ردیف دستگاهی‌مان با هم آمیزش پیدا می‌کنند به پرواز درمی‌آید. پرسش مهم این است که چرا یک شنونده عام و غیرمتخصص هم گاهی از یک آواز قوام‌یافته خوشش می‌آید و با آن ارتباط برقرار می‌کند. باید گفت که همواره انسجام آثار هنری خوب و برتر برای مخاطب عام نیز ملموس است. هرچند شاید آوازهای عامه‌پسند بیشتر به مذاق چنین گروهی از مخاطبان خوش بیاید.
(تهیه و تنظیم از: سهند آدم‌عارف)

گزارش نشست ریتم در آواز ایرانی

گزارش نشست ریتم در آواز ایرانی

فرهنگ > هنر - همشهری‌آنلاین:
 «ریتم در آواز ایرانی» عنوان سخنرانی‌ای بود که پنجشنبه شب در تالار ابوالفتوح رازی در فرهنگسرای ولا توسط علی شیرازی (خواننده و آوازپژوه) با حضور جمعی از هنرمندان و علاقه‌مندان به هنر موسیقی برگزار شد.

به گزارش همشهری‌آنلاین شیرازی در ابتدای بحث ضمن معرفی و توضیح درباره موضوع سخنرانی گفت: «در حالی که بسیاری از شنوندگان عام موسیقی و آواز ایرانی از وجود عنصر ریتم در آواز به کلی بی‌خبرند. شنوندگان جدی و پیگیر آواز به همراه کسانی که دستی بر هنر آواز یا موسیقی ملی دارند بر بسیاری از دقایق و ظرایف این هنر از جمله ریتم و ضرباهنگ اشراف دارند.»

وی  با اشاره به اینکه حرف زدن ما فارسی زبان‌ها نیز دارای ریتم خاصی است گفت:« من ترجیح می‌دهم این ریتم را ترکیبی و بسته به احساس و مقصود گوینده و حس و حال و عواطفش در حال بیان هر جمله و عبارت دارای ریتم متغیر بنامم.» 
شیرازی در ادامه کوشید تعریفی از ریتم به دست دهد و گفت: «ریتم همان ضرباهنگ اجرای هر قطعه موسیقایی از جمله آواز است که البته در خصوص تصنیف و چهارمضراب و قطعات ضربی این ریتم برای همه شنوندگان از جمله شنونده غیرمتخصص واضح و کاملاً آشکار است اما ریتم آواز را ترجیح می‌دهم برای شنونده عام دارای ریتم ناواضح بنامم که درک آن بالطبع دقت بیشتری می‌طلبد.»
شیرازی که در تمام طول سخنرانی صحبت‌هایش را با مثال‌های آوازی از طریق خواندن همراه کرده بود لابلای این مباحث تئوریک با ویولون حسین مختاری در تکمیل این نکات، هربار گوشه‌ای از مایه بیات ترک را با مطلع شعری «تو سوز آه من ای مرغ شب چه می‌دانی...» سروده زنده‌یاد رهی معیری اجرا می‌کرد.
 او ریتم آواز را در ارتباط مستقیم با وزن عروضی شعر دانست و یادآور شد: «البته اینگونه نیست که آوازخوان کاملاً دست و پا بسته وزن شعر باشد. اصلاً تفاوت شیوه‌های آواز از همین تفاوت نگاه به ریتم و نوع تلفیق شعر و موسیقی و جنس تحریر و سایر مؤلفه‌ها می‌آید.» 
کارشناس مجری مجموعه برنامه‌های آیین آوز  سپس با برشمردن عواملی از قبیل قدرت صدا و توان و انعطاف حنجره به همراه ذوق، دانش، تکنیک، عواطف و حس و حال موجود در آواز هر خواننده موسیقی ایرانی، ریتم آوازهای او را هم تحت تأثیر این عوامل دانست و گفت: «حتی احساسات و عواطف و وضع و حال فعلی یک آوازخوان و اینکه اکنون در چه عوالمی سیر می‌کند، بر ریتم آوازش و اینکه چه حس و حالی از آن برخواهد آمد سخت مؤثر است. اینگونه است که هر خواننده خوب، مسلط و خلاق تقریباً نمی‌تواند یک آواز بخصوص را دو بار به‌ صورت صددرصد شبیه به هم اجرا کند. حال خواننده هربار در کیفیت و نحوه ریتم‌سازی و ریتم‌دهیِ آوازش مؤثر و دخیل است.»

او در ادامه با اجرای «فیلی» و «شکسته» که جزو گوشه‌های اوج در مایه بیات ترک به شمار می‌روند توضیح داد: «گوشه‌های اوج در تمام مایه‌ها و دستگاه‌های آوازی ریتم سریعتری نسبت به گوشه‌هایی که معمولاً در قسمت بم یا صدای میان خودشان اجرا می‌شوند دارند. این، تقریباً جزو ذات ریتم این بخش‌هاست. شاید یکی از عوامل جذابیت قسمت‌های اوج هم علاوه بر اینکه کار خوانندگانی با صداهای پروسعت در این قسمت بهتر و شنیدنی‌تر به نظر می‌رسد همین سرعت اجرای آن‌ باشد. همچنان که نوعی وقار و طمأنینه در سرعت اجرای گوشه‌های بم به ویژه در زمان فرود خواننده دیده می‌شود.» 
شیرازی سپس همین صحبت‌ها را با اجرای فرود در بیات ترک به شکل عملی نشان داد و صحبت‌هایش را اینگونه جمع‌بندی کرد: «امیدوارم این شیوه ارائه مباحث تئوریک آوازی همراه با اجرا و مثال‌های عینی در آواز از طریق بیان نکته همراه با خواندن و ارائه مثالی همان مطلب به شیوه‌ای فراگیر توسط استادان فن در برنامه‌های رسمی رواج پیدا کند تا بالاخره پس از این همه مدت، ما شاهد گنجینه تئوریک خوبی در هنر آواز بشویم. به نظرم اسباب همه گونه فراهم است و فقط همت و پشتکار لازم است تا ما بتوانیم بر فقر تئوریک در زمینه گنجینه غنی آوازی‌مان چیره شویم.»

امید داورزنی (آهنگساز و نوازنده سنتور)، علیرضا عابدی (آوازخوان)، حمید داورزنی (تمبک‌نواز)، شفیع شجاعی ادیب (حافظ پژوه و مولوی پژوه)، مرتضی شفیع (آهنگساز و نوازنده)، عباس معینی (سنتورنواز) و علیرضا قدیری (خواننده و نوازنده سه‌تار) از هنرمندان حاضر در این برنامه بودند.

 http://www.hamshahrionline.ir/details/360960

در فرهنگسرای ولا

 

"ریتم در آواز ایرانی" برای اولین بار مورد بحث قرار گرفت

آرتنا: در تالار ابوالفتوح رازی در فرهنگسرای ولا موضوعی نو توسط علی شیرازی (خواننده و آوازپژوه) با حضور جمعی از هنرمندان و علاقه‌مندان به هنر موسیقی برگزار شد.

zoom
 

 

به گزارش واحد موسیقی «آرتنا»، عنوان سخنرانی‌ای بود که پنجشنبه شب در تالار ابوالفتوح رازی در فرهنگسرای ولا توسط علی شیرازی (خواننده و آوازپژوه) با حضور جمعی از هنرمندان و علاقه‌مندان به هنر موسیقی برگزار شد. شیرازی در ابتدای بحث ضمن معرفی و توضیح درباره موضوع سخنرانی گفت: «امشب می‌خواهم درباره ضرباهنگ اجرای آواز یا همان ریتم آواز صحبت کنم. در حالی که بسیاری از شنوندگان عام موسیقی و آواز ایرانی از وجود عنصر ریتم در آواز به کلی بی خبرند. هرچند شنوندگان جدی و پیگیر آواز به همراه کسانی که دستی بر هنر آواز یا موسیقی ملی دارند بر بسیاری از دقایق و ظرایف این هنر از جمله ریتم و ضرباهنگ اشراف دارند.»

وی افزود: «حتی حرف زدن ما فارس زبان‌ها نیز دارای ریتم خاصی است که من ترجیح می‌دهم این ریتم را ترکیبی و بسته به احساس و مقصود گوینده و حس و حال و عواطفش در حال بیان هر جمله و عبارت دارای ریتم متغیر بنامم.» شیرازی در ادامه کوشید تعریفی از ریتم به دست دهد و گفت: «ریتم همان ضرباهنگ اجرای هر قطعه موسیقایی از جمله آواز است که البته در خصوص تصنیف و چهارمضراب و قطعات ضربی این ریتم برای همه شنوندگان از جمله شنونده غیرمتخصص واضح و کاملاً آشکار است اما ریتم آواز را ترجیح می‌دهم برای شنونده عام دارای ریتم ناواضح بنامم که درک آن بالطبع دقت بیشتری می‌طلبد.»

شیرازی که در تمام طول سخنرانی صحبت‌هایش را با مثال‌های آوازی از طریق خواندن همراه کرده بود لابلای این مباحث تئوریک با ویولون حسین مختاری در تکمیل این نکات، هربار گوشه‌ای از مایه بیات ترک را با مطلع شعری «تو سوز آه من ای مرغ شب چه می‌دانی...» سروده زنده‌یاد رهی معیری اجرا می‌کرد. او ریتم آواز را در ارتباط مستقیم با وزن عروضی شعر دانست و یادآور شد: «البته اینگونه نیست که آوازخوان کاملاً دست و پا بسته وزن شعر باشد. اصلاً تفاوت شیوه‌های آواز از همین تفاوت نگاه به ریتم و نوع تلفیق شعر و موسیقی و جنس تحریر و سایر مؤلفه‌ها می‌آید.»

این آوازخوان سپس با برشمردن عواملی از قبیل قدرت صدا و توان و انعطاف حنجره هر خواننده به همراه ذوق، دانش، تکنیک، عواطف و حس و حال موجود در آواز هر خواننده موسیقی ایرانی، ریتم آوازهای او را هم تحت تأثیر این عوامل دانست و گفت: «حتی احساسات و عواطف و وضع و حال فعلی یک آوازخوان و اینکه اکنون در چه عوالمی سیر می‌کند، بر ریتم آوازش و اینکه چه حس و حالی از آن برخواهد آمد سخت مؤثر است. اینگونه است که هر خواننده خوب، مسلط و خلاق تقریباً نمی‌تواند یک آواز بخصوص را دو بار به‌ صورت صددرصد شبیه به هم اجرا کند. حال خواننده هربار در کیفیت و نحوه ریتم‌سازی و ریتم‌دهیِ آوازش مؤثر و دخیل است.»

او در ادامه با اجرای «فیلی» و «شکسته» که جزو گوشه‌های اوج در مایه بیات ترک به شمار می‌روند توضیح داد: «گوشه‌های اوج در تمام مایه‌ها و دستگاه‌های آوازی ریتم سریعتری نسبت به گوشه‌هایی که معمولاً در قسمت بم یا صدای میان خودشان اجرا می‌شوند دارند. این، تقریباً جزو ذات ریتم این بخش‌هاست. شاید یکی از عوامل جذابیت قسمت‌های اوج هم علاوه بر اینکه کار خوانندگانی با صداهای پروسعت در این قسمت بهتر و شنیدنی‌تر به نظر می‌رسد همین سرعت اجرای آن‌ باشد. همچنان که نوعی وقار در سرعت اجرای گوشه‌های بم به ویژه در زمان فرود خواننده دیده می‌شود.» شیرازی سپس همین صحبت‌ها را با اجرای فرود در بیات ترک به شکل عملی نشان داد و صحبت‌هایش را اینگونه جمع‌بندی کرد: «امیدوارم این شیوه ارائه مباحث تئوریک آوازی همراه با اجرا و مثال‌های عینی در آواز از طریق بیان نکته همراه با خواندن و ارائه مثالی همان مطلب به شیوه‌ای فراگیر توسط استادان فن در برنامه‌های رسمی رواج پیدا کند تا بالاخره پس از این همه مدت، ما شاهد گنجینه تئوریک خوبی در هنر آواز بشویم. به نظرم اسباب همه گونه فراهم است و فقط همت و پشتکار لازم است تا ما بتوانیم بر فقر تئوریک در زمینه گنجینه غنی آوازی‌مان چیره شویم.»

می توان گفت که تقریبا برای اولین بار  علی شیرازی مباحث مذکور را برای ارتقاء سطح آواز مورد پژوهش قرار داده است.

امید داورزنی (آهنگساز و نوازنده سنتور)، علیرضا عابدی (آوازخوان)، حمید داورزنی (تمبک‌نواز)، شفیع شجاعی ادیب (حافظ پژوه و مولوی پژوه)، مرتضی شفیع (آهنگساز و نوازنده)، عباس معینی (سنتورنواز) و علیرضا قدیری (خواننده و نوازنده سه‌تار) از هنرمندان حاضر در این برنامه بودند.

فردین علائی

http://www.artna.org/fa/news/view/53791

در سخنرانی تخصصی علی شیرازی، خواننده و آوازپژوه:

«ریتم در آواز ایرانی» بررسی می‌شود

«ریتم در آواز ایرانی» بررسی می‌شود

«ریتم در آواز ایرانی» عصر پنجشنبه در فرهنگسرای ولا بررسی می‌شود.

به گزارش ایلنا؛ علی شیرازی (خواننده و آوازپژوه)، عصر پنجشنبه ۱۴ بهمن از ساعت ۱۵:۳۰ در تالار ابوالفتوح رازی فرهنگسرای ولا برخی کلیات و جزئیات ریتم در آواز ایرانی را بررسی می‌کند.

«ریتم در آواز ایرانی»؛ بسیاری از کسانی که با موضوع این سخنرانی روبرو شوند، ممکن است از خود بپرسند مگر آواز ایرانی هم ریتم دارد؟ پاسخ، آری است و البته تمامی مخاطبان خاص یا متخصص هنر ملی آواز این پاسخ را به‌درستی می‌دانند.

http://www.ilna.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/453951-%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF

گزارش ایسنا از پنجمین نشست آیین آواز

«شب بیات ترک» در نشست «آیین آواز»

آیین آواز

پنجمین نشست ماهیانه و تخصصی‌ - آموزشی «آیین آواز» در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی این برنامه، چند نفر از شاگردان محسن کرامتی (خواننده، ردیف‌دان و مدرس) در این نشست معرفی شدند. در ابتدا نیز علی شیرازی - کارشناس مجری برنامه - با تشکر از حمیدرضا نوربخش - رییس خانه موسیقی - که در نشست حاضر شده بود، از او خواست تا در جایگاه مخصوص بحث فنی و تئوریک قرار گیرد.

شیرازی همچنین با ارائه توضیح مختصری درباره «نقش و کیفیت تنوع آوایی» از مهمان برنامه خواست تا توضیح‌های بیشتری در این‌باره بدهند.

نوربخش نیز در این نشست گفت: محسن کرامتی، رفعتی، جهاندار و شفیعی، چکیده و عصاره هنر آواز هستند و هریک بیش از چهار دهه در این عرضه زحمت کشیده‌اند.

او با ورود به مبحث اصلی، اظهار کرد: اصل و اساس در هنر موسیقی ملی ما، جمله و ملودی و در مرحله بعد، همه ارزش موسیقایی کار یک هنرمند به جمله‌پردازی‌های او است. در مرحله بعدی هم تزئینات و رنگ و لعاب‌هاست که به کمک موسیقیدان می‌آید و به کارش جلوه می‌بخشد. ابتدا باید یک اسکلت داشته باشیم تا اصل بنا شکل بگیرد و بعد از رخ نمودن بنا می‌توانیم درباره تزئین و رنگ‌آمیزی صحبت کنیم. در واقع همه اهمیت یک هنرمند در موسیقی ملی ما به قدرت خلاقه او در ساختن جمله‌های موسیقایی است و به چنین کسی می‌توانیم لفظ استاد را اطلاق کنیم، یعنی کسی که قدرت بداهه‌پردازی و خلق در لحظه داشته باشد.

شیرازی نیز با آوردن مثال‌ها و یاد کردن از بزرگانی مانند ادیب خوانساری، تاج اصفهانی، بنان، اقبال آذر، طاهرزاده، قمر و اشاره به قطعه آواز مثنوی بیات ترک اثر مظفر شفیعی که از طریق بلندگوی سالن پخش شد، برخی تفاوت‌ها و گوناگونی در تنوع آوایی و رنگ‌آمیزی تحریر را در کار بزرگان آواز مورد اشاره قرار داد.

نوربخش هم در ادامه، ضمن اشاره به برخی مثال‌های آوازی که خودش اجرا کرد، این تفاوت‌ها را بررسی کرد. این بخش با اجرای آوازی در سه‌گاه توسط نوربخش به پایان رسید.

محمود حشمت، نخستین خواننده برنامه، از میان شاگردان کرامتی، آوازش را در مایه بیات ترک خواند و در ادامه ضمن ورود به کرد بیات (از گوشه‌های مشهوری که خودش پتانسیل اجرای یک آواز مفصل را هم دارد) دوباره به مایه اولیه برگشت. صدای جاندار حشمت را که قدری هم سرماخورده به‌نظر می‌رسید، یحیی علوی (سنتور) و یوحنا علوی (تمبک) همراهی کردند.

آواز داود پایروند، خواننده بعدی را که در دستگاه چهارگاه خواند، بابک موحدی با تار همراهی کرد. صدای پایروند هم جاندار، پرحجم و تا حدی روان نشان داد.

شیرازی پس از اجرای این خواننده گفت: اجرای دستگاه چهارگاه، ویژگی‌هایی را می‌طلبد که یکی از آن‌ها داشتن صدای قوی است و آقای پایروند این ویژگی را دارد.

حجت صحرایی آوازش را به مرکب‌خوانی اختصاص داد. در این راه، علی ابراهیمی نوازنده سنتور صدای صحرایی را رنگ و جلا بخشید. ابراهیمی از شاگردان پشنگ و اردوان کامکار است.

رامین شکوهیان دیگر خواننده برنامه نیز آوازش را در بیات ترک خواند. علی شیرازی به شوخی در زمان اعلام برنامه مربوط به این قسمت گفت: «امشب شب بیات ترک است». صدای شکوهیان را نی محسن ایروان‌فر زینت بخشید.

آخرین خواننده پنجمین نشست «آیین آواز» که بیشترین تشویق را در میان حاضران برانگیخت، مهدی اصغرپور بود. رامین خسروی (سه‌تار) و حامد محسن‌نژاد (نی) نوازندگان این بخش بودند.

شیرازی پس از این اجرا توضیح داد که امروز کمتر پیش می‌آید خوانندگان جوان، هنگام رفت‌وآمد از بم به اوج و بخش میانی صدا، رنگ آواز و صدای‌شان تغییر نکند؛ اما دیدیم که آقای اصغرپور با حفظ وحدت تنالیته صدایش به‌خوبی از عهده این اجرا برآمد.

در پایان برنامه اعلام شد که ششمین نشست «آیین آواز» پنجم بهمن‌ماه با حضور محمود مخدوم و شاگردانش در فرهنگسرای ارسباران برگزار خواهد شد.

پنجمین نشست «آیین آواز» از نظر حضور و مشارکت اهالی موسیقی به‌نوعی رکورددار بود و فرهنگسرای ارسباران شاهد حضور جمع زیادی بود.

محسن کرامتی، قاسم رفعتی، علی جهاندار، مظفر شفیعی، داود فیاضی، محمود مخدوم، امیر مداح، علیرضا حاجی‌طالب، وحید عسکریان، سبحان مهدی‌پور، علیرضا وکیلی‌منش، علی انصاری، عیسی فرزان‌راد، امیر متولی، محمدرضا جعفری، مصطفی خالقی، سیدحسن قاسمیان، اکبر فروزش، مسیح سام خانیان، مازیار عطاریان، سعید ناظمی و هوشنگ علی‌اکبری از جمله هنرمندان حاضر در این نشست بودند.

http://www.isna.ir/news/95101509558/%D8%B4%D8%A8-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2